“شما که غریبه نیستید” عنوان زندگینامه ی هوشنگ مرادی کرمانی، از نویسندگان بزرگ ادبیات کودکان ایران است که به صورت خاطره نویسی به ترتیب زمان به وسیله خود ایشان نوشته شده است.بیشتر رویدادهایی که در زندگی روای پیش می آید سخت و تأثیر گذار است و سخت تر از آن ها ضربه های عاطفی است که به او وارد می شود. اما راوی در آن فضایی که فقر مادی و فقر فرهنگی به هم آمیخته است به روش های گوناگون سهم خودش را از زندگی می گیرد. با شیطنت ها و بازی هایی که گاه آزار دهنده اند به زندگی سخت و محیط یکنواخت و خسته کننده ی خود تنوع می بخشد. گاه نیز در دنیای خیال خود را ارضا می کند. خواندن و نوشتن بهترین سرگرمی اوست. او در سیرج، کرمان، یتیم خانه و … راه و رسم زندگی را می آموزد و تسلیم شرایط نمی شود و در هر حالتی به فکر هدف خویش است. نوجوانان در همانند سازی با این نویسنده ی مشهور کشورمان می آموزند که بایستی با ناملایمات زندگی خلاقانه و فعال کنار آمد.
خواندن این زندگینامه الگویی در اختیار نوجوانان می گذارد که با همه ی رنج ها و ضربه های عاطفی راه خود را طی می کند و به موفقیت می رسد و اعتبار اجتماعی دلخواه خود را بدست می آورد و به آنان فرصت همانند سازی با شخصیتی را می دهد که هدفی والا دارد و در راه آن همه سختی ها را تحمل می کند.شما که غریبه نیستید در سال ۱۳۸۴ برگزیده شورای کتاب کودک و در ۲۰۰۶ در کاتولوگ کلاغ سفید کتابخانه بین المللی کودکان معرفی شده است.
کتاب «هوشنگ دوم»، کتابی ۵۵۰ صفحهای و حاصل مصاحبهی کریم فیضی با هوشنگ مرادی کرمانی است. پیش از این، مرادی در کتابی با عنوان «شما که غریبه نیستید» زندگیاش را، از ابتدا تا حدود بیستسالگی، با قلمی زیبا و جاندار پیش چشم مخاطب به تصویر کشیده بود؛ این عنوان کتابْ اتوبیوگرافیای از زندگی مرادی کرمانی است که مخاطب را، از کوچک و بزرگ، مجذوب خود میکند. اما پس از این سن، چه بر سر هوشنگ میآید؟ جواب این سؤال و بسیاری دیگر را میتوان در کتاب «هوشنگ دوم» یافت. کریم فیضی با تبحرِ تمام مرادی را از هزارتوی پرسشهای خود میگذراند و شاکلهی اندیشهاش را به مخاطب مینمایاند.
در این کتاب، مصاحبهگر دربارهی مواردی از این دست با مرادی کرمانی به گفتوگو نشسته است: «شخصیت درونی مرادی که او را «هوشنگ دوم» میخوانند، وقایع کودکی مرادی و سالهای زندگی او در کرمان و تهران، مشاغل گوناگون وی، ایدئولوژیها و تفکرات اجتماعی این نویسنده و نظراتش دربارهی نویسندگان، داستاننویسان، فیلمسازان، طنزنویسان ایرانی و…»
خواندن این کتاب نه تنها شما را با زندگی و اندیشهی مرادی کرمانی آشنا میکند، دیدی کلی دربارهی فضای سینما و نویسندگی در عصر طلایی این دو هنر به شما خواهد داد.
خوابش نمیبرد. بلند شد. خیاری از میوهخوری روی میز برداشت. خواست پوست بکند و بخورد. خوب نمیدید. عینکش را زد، کارد را برداشت، سروته خیار را نگاه کرد. گل ریز و پژمردهای به سر خیار چسبیده بود. به تابلویی که روی کمد بود نگاه کرد. هروقت میخواست خیار بخورد، آن را میدید و لبخند میزد. «زندگی به خیار میماند، تهاش تلخ است.» دوستش گفته بود: «از قضا سرش تلخ است. مردم اشتباه میکنند. سر و «ته خیار» را اشتباه میگیرند. سر خیار آنجایی است که زندگی خیار آغاز میشود.» حالا به نظر شما، کدامیک از آنها درست میگویند؟
داستان «ته خیار» نخستینبار در جشننامهی استاد دکتر سلیم نیساری به همت فرهنگستان زبان و ادب فارسی چاپ شد. استاد نیساری (۹۴ساله) خدمات فرهنگی طولانی و ارزشمندی داشته است و هوشنگ مرادی کرمانی، نویسندهی این داستان، با کتابهای فارسی تألیف او در دبستان روستای سیرچ (حدود ۶۰ سال پیش) خواندن و نوشتن آموخت. چاپ بعدی این داستان در مجلهی «داستان همشهری» بوده است که برگزیده خوانندگان شد. بعدها این داستان به همراه ۲۹ داستان دیگر در کتابی با همین عنوان به چاپ رسید.
ته خیارها هرچند تلخاند، مجموعه داستان «ته خیار» از هوشنگ مرادی کرمانی چندان تلخ نیست. گویی این نویسنده راه زندگی کردن در داستانها را بهدرستی پیدا کرده است. برای همین هم با وجود تمام تلخی زندگیاش، شیرین مینویسد. شاید برای همین است که این کتاب را به خودش هدیه میکند و در ابتدای کتاب مینویسند: «هدیه به آن پیرمرد چاق، کوچولو و تنهایی که هر شب خوابهای پارهپاره، سیاه و تلخ میدید. چون برمیخاست، مینشست خوابها را میدوخت، رنگ میزد، شکر میزد، کتاب میکرد و میفروخت.»
هوشنگ مرادی کرمانی یکی از نویسندگان برجستهی کودکان در ایران است که جوایز متعددی را در داخل و خارج از کشور کسب کرده است. شورای کتاب کودک در سال ۱۹۹۲ وی را نامزد دریافت جایزهی هانس کریستین آندرسن اعلام کرد؛ همچنین به سبب پرداختن به زندگی کودکان محروم، داوران وی را مورد تشویق قرار دادند. تعدادی از کتابهای مرادی کرمانی به چند زبان خارجی نیز ترجمه شده است. از آثار مهم مرادی کرمانی میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
تا به حال پرندهای را دیدهاید که از گنجشگ خیلی کوچکتر باشد و از ملخ کمی بزرگتر؟ اگر فکر میکنید چنین پرندهای وجود ندارد، سخت در اشتباهید. شاید این پرنده کوچک باشد و صدا و ظاهر قشنگی نداشته باشد، اما خیلی جسور است و یک روز عاشق دختر پادشاه میشود. پرندهای که اولِ اولش اسمی ندارد، اما بعدها اسمش را میگذارند «نه تر و نه خشک» و آوازهاش در همه جا میپیچد. اما چطور ممکن است چنین پرندهای عاشق دختر قدرتمندترین فرد سرزمین بشود؟ یعنی پادشاه راضی میشود دخترش را به دامادی با این مشخصات بدهد؟ شاید برای همین است که پرنده را میفرستد دنبال پیدا کردن چوبی که نه تر باشد و نه خشک، نه راست باشد و نه کج! به نظر شما، پرنده این چوب را پیدا میکند؟
داستان «نه تر و نه خشک» داستان شجاعت عاشقی است که از نرسیدن خسته نمیشود و تمام تلاشش را برای رسیدن به خواستهاش به کار میگیرد. این عاشق هرچند در ظاهر پرندهای نحیف و کوچک است، به دلیل صداقت و تلاشش، نامدار میشود و در دل همه جا باز میکند. در پایان هم مشخص میشود که او بیش از یک پرندهی کوچک است و قبل از این در قالبی دیگر دخترک را دوست داشته است. این ماجرا داستانِ خوب دیدن و متفاوت دیدن است!
هوشنگ مرادی کرمانی یکی از نویسندگان برجستهی کودکان در ایران است که جوایز متعددی را در داخل و خارج از کشور کسب کرده است. شورای کتاب کودک در سال ۱۹۹۲ وی را نامزد دریافت جایزهی هانس کریستین آندرسن اعلام کرد؛ همچنین به سبب پرداختن به زندگی کودکان محروم، داوران وی را مورد تشویق قرار دادند. تعدادی از کتابهای مرادی کرمانی به چند زبان خارجی نیز ترجمه شده است. از آثار مهم مرادی کرمانی میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
با شروع فصل تابستان، کتاب هدهد این بستههای کتاب با تخفیف ویژه را برای هدیه به دانشآموزان پیشنهاد میدهد. بسته هدیه پایان سال تحصیلی سالهای آخر دبیرستان (۲) شامل کتابهای زیر است:
بستهی نارنجی هدهد دربرگیرندهی دو رمان برای گروه سنی بالای ۱۳ سال است. در ادامه، هر کتاب به همراه خلاصهای کوتاه از آن ارائه میشود.
«شما که غریبه نیستید» عنوان زندگینامهی هوشنگ مرادیکرمانی به قلم خود او است خواندن این زندگینامه الگویی در اختیار نوجوانان میگذارد که با همهی رنجها و ضربههای عاطفی، راه خود را طی میکند و به موفقیت میرسد و اعتبار اجتماعی دلخواه خود را بدست میآورد و به آنان فرصت همانندسازی با شخصیتی را میدهد که هدفی والا دارد و در راه آن همه سختیها را تحمل میکند.
«فلورا و اولیس» داستان دختری به نام فلورا است که ده سال دارد؛ پدر و مادرش طلاق گرفتهاند و او با مادرش زندگی میکند. فلورا تنهاست و از نظر مادرش، دختری عجیب و غریب که نمیتواند با اطرافیانش ارتباط برقرار کند. داستان از جایی آغاز میشود که فلورا از پنجره اتاقش، مکیده شدن سنجابی در جاروبرقی همسایهشان را میبیند. فلورا سنجاب را نجات میدهد. سنجاب حالا دیگر یک سنجاب معمولی نیست و میتواند شعر بگوید. مادر فلورا با نگهداری سنجاب در خانه مخالف است و از این به بعد است که ماجراهای داستان شکلی دیگر میگیرند.
ترس در کودکان واکنشی کاملاً طبیعی است و از بدو تولد دیده میشود. اگر ترس در کودکان خیلی شدید نباشد و باعث پرهیز آنها از خطر شود، نه تنها نگرانکننده نیست بلکه سودمند نیز هست زیرا باعث میشود کودک با احتیاطتر عمل کند.
اما ترس مرضی یا فوبیا نوع خاصی از ترس است که افراطی و غیرمنطقی است. اگر فوبیا از یک چیز خاص مثلاً سوسک، گربه، آمپول و… باشد به آن فوبیای خاص میگویند.
این تقسیمبندیها را میشود برای بزرگسالان به راحتی به کار برد اما تقسیمبندی ترس در کودکان و جدا کردن ترسهای طبیعی آنها از فوبیا سخت است.
نشانههای ترس در کودکان با بزرگسالان فرق میکند. یعنی ممکن است کودک به جای این که مثل بزرگسالان از موقعیتی وحشت زده شود، حالت قهر به خود بگیرد یا خودش را به بزرگسالان بچسباند.
حتی ممکن است کودک، ترس خود را پشت نشانههای افسردگی و خشم پنهان کند.
کودکان برخلاف بزرگسالها هنوز آنقدر کامل نشدهاند که تفاوت ترسهای طبیعی و غیرطبیعی را تشخیص دهند.
در این مقاله درباره مباحث زیر خواهید خواند:
اضطراب به ترس آیندهنگر یا ترس از اتفاقهای نامعلوم در آینده اطلاق میشود. در حالی که ترس در لحظه بروز خطر اتفاق میافتد.
اضطراب با دلهره مشخص میشود زیرا ما نمیدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد و نمیتوانیم رویدادهای آینده را پیشبینی کنیم.
زمانی که بدن و ذهن به هرگونه اتفاق طبیعی واکنش نشان میدهد در صورتی که چیزی برای ترسیدن وجود ندارد این حالت را به عنوان وحشت میشناسیم.
وحشت یک واکنش فیزیکی فوری به ترسهای غیرواقعی و غیرمنطقی است و میتوانند تأثیر منفی زیادی بر سلامت عاطفی و جسمی شما داشته باشند.
از طرف دیگر، ترس بیش از حد یا وحشت ممکن است باعث شود در مواجهه با هر اتفاق بخواهید فرار کنید. از نظر زیست شناختی، هنگامی که فرد احساس ترس میکند، مناطق خاصی از مغز وی همچون هیپوتالاموس فعال میشود.
به نظر میرسد این مناطق اولین واکنش فیزیکی به ترس را کنترل میکنند و مواد شیمیایی مانند آدرنالین و هورمون استرس کورتیزول در جریان خون آزاد میشوند و باعث واکنشهای جسمی خاصی میشود، مانند:
اکثر ما به محض اینکه متوجه میشویم تهدیدی واقعی و جدی وجود ندارد، احساس ترس به سرعت فروکش میکند.
اما ترس در کودکان اینگونه نیست زیرا آنها قادر به درک درست از شرایط نیستند و توانایی عقلانی فکر کردن و تشخیص موارد غیرواقعی را ندارند. پس ابتدا باید بدانیم که ترسهای کودکان چگونه هستند؟
کودکان زمانی که احساس ترس را تجربه میکنند، تهدیدها کاملاً واقعی احساس میشوند.
والدین اغلب قادر نیستند به فرزند خود اطمینان دهند که چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.
اضطراب در کودکان اگر دلیل مشخصی نداشته باشد بر رشد سالم آنها تاثیر منفی میگذارد و آنها در معرض مشکلات اضطراب و اختلال ترس در آینده قرار میگیرند.
اما بیایید چند دلیل مؤثر برای ترس در کودکان را بدانیم:
مهمترین علل ایجاد ترس در کودکان عبارتند از:
ترس دائمی کودک را غمگین کرده به طوری که علائمی مانند: گوشهگیری، خجالت، فاقد قدرت تصمیمگیری و وابسته به سایرین از خود بروز میدهد.
این کودکان در آینده نمیتوانند پستهای حساس شغلی داشته باشند و همچنین فاقد مهارت حل مسئله هستند.
مهمترین علایم ترس در کودکان عبارتند از:
احساس ترس از تاریکی یکی از ترسهای رایج در کودکان است. ترس از تاریکی در سنین مختلف متفاوت است.
خردسالان ممکن است از هیولاهایی که در سایه کمین کردهاند ترسیده باشند، در حالی که کودکان بزرگتر ممکن است بیش از حد نگران سارقین یا سایر تهدیدات ملموس باشند.
والدین میبایست که چراغی را در شب روشن بگذارند و با گذشت زمان به تدریج نور را کم کنند.
یکی از شایعترین ترس در کودکان ترس از تنهایی است. کودکی که در تنهایی جیغ و داد میکند یا کودکی که به هیچ وجه از مادر جدا نمیشود نشاندهندهٔ وجود این نوع ترس در کودک است.
ترس کودکان از تنهایی، بیشتر در سن ۲ تا ۵ سالگی اتفاق میافتد.
ترس از تنها بودن گاهی در کنار ترسهای دیگر مثل ترس از تاریکی یا ترس از کمد یا ترس از دلقکها و… همراه میشود.
کودکان در ۶ یا ۷ سالگی درک درستی از مرگ پیدا میکنند، و اینجاست که ترس از مرگ در کودکان ایجاد میشود.
با تشخیص اینکه مرگ سرانجام بر همه تأثیر خواهد گذاشت و دائمی و غیرقابل بازگشت است، نگرانی از مرگ احتمالی اعضای خانواده -یا حتی مرگ خودشان- شدت مییابد.
محققان بر این باورند که کودکان برخلاف بزرگسالان، مرگ را بدون عقاید مذهبی یا مکانیسمهای دفاعی میبینند. آنها مرگ را یک حالت ترسناک نیستی و پوچی میدانند و لزوماً نمیفهمند که چه چیزی باعث آن میشود.
کودک ممکن است مرگ را به عنوان تحقق خواستهها و خواستههای ناخودآگاه خود بداند.
برای کودکان در سنین پایینتر نیز درک این موضوع که کسی میتواند دور شود و هرگز برنگردد دشوار است.
ترس از تاریکی و شب معمولاً از سنین بین ۳ تا ۶ سال شروع میشود.
در این سنین، طبیعی است که کودک، ترس از لولوخورخوره، هیولاها، خوابیدن به تنهایی و … را داشته باشد اما باید در نظر گرفت که ترس مانع خواب عمیق میشود که همین موضوع باعث ایجاد اضطراب شده و گاهی تا بزرگسالی ادامه مییابد.
در این موقعیت کودک ترس از خوابیدن دارد (وحشت شبانه). محققین برای این نوع ترس دلایلی را ذکر کردهاند، مثلاً اگر والدین از اتاق تاریک برای تنبیه کودک استفاده کرده باشند، یا در تاریکی اتفاق ناگوار یا صدای مهیبی به گوش کودک رسیده باشد یا در تاریکی گم شده باشد.
یکی از ترسهای عمده در کودکان جدا شدن از والدین یا اعضای خانواده است. به همین دلیل هنگامی که والدین از یکدیگر طلاق میگیرند بسیاری از کودکان دچار اضطراب، ناراحتی و عصبانیت میشوند.
ترس از جدایی، هم در کودکان نوپا و هم در کودکان مدرسهای متداول است. بعضی از کودکان هنگام شروع سال تحصیلی فارغ از ترس از جدایی از پدر و مادر ممکن است ترس از مدرسه نیز داشته باشند.
گاهی اوقات وقتی خانواده به محله جدیدی نقل مکان میکند، این ترس شدت مییابد.
این کودکان ممکن است از رفتن به اردوی تابستانی یا حتی تحصیل در مدرسه ترس داشته باشند.
هراس آنها میتواند باعث علائم جسمی مانند سردرد یا درد معده شود و سرانجام کودکان را به سمت افسردگی سوق دهد.
افرادی که ترس شدیدی را تجربه کردهاند غالباً لحظه مواجهه با یک فاجعه و چگونگی کند شدن زمان را به خاطر میآورند.
لحظهای که یا باید بجنگند یا راهی برای گریز پیدا کنند و بدون اینکه آگاهانه به آن فکر کنند، واکنش درستی نشان میدهند. گویی دقیقاً میدانستهاند چه کاری باید انجام دهند.
آنها ممکن است قدرت فوقالعادهای را تجربه کرده باشند (بعضی حتی توانستهاند برای نجات عزیز محبوس شده خود، ماشین را بلند کرده بدون اینکه هیچ دردی احساس کنند).
همهٔ اینها مکانیسمهای محافظتی برای افزایش شانس زنده ماندن هستند. حال در نظر بگیرید اگر در کودکان (با توجه به اینکه هنوز به رشد عقلی و ذهنی مناسب نرسیدهاند) این موهبت ترس نبود، چه اتفاقات ناگواری رخ میداد؟
اضطراب تقریباً یک قسمت اجتنابناپذیر از بزرگ شدن است.
ترس و اضطراب ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. هر دو دارای احتمال خطر یا آسیبدیدگی را شامل میشوند.
به طور کلی، ترس به عنوان واکنشی نسبت به یک خطر خاص و قابل مشاهده تلقی میشود، در حالی که اضطراب به عنوان یک نوع ترس متمرکز، بیهدف و آیندهنگر دیده میشود.
بنابراین، ترس، اضطرابی است که به چیزی یا شرایط خاصی متصل باشد. به عنوان مثال نگرانی درباره «مفهوم مرگ» بیشتر از اینکه شکل ترس به خود داشته باشد، به شکل اضطراب خسته کنندهای در میآید.
اضطراب به حالات احساسی مانند شَک، بیحوصلگی، درگیری ذهنی، ناامیدی و بیحسی نیز گفته میشود.
گاهی اوقات ترس میتواند چنان شدید، مداوم و متمرکز شود که به فوبیا تبدیل شود.
فوبیا میتواند مداوم و ناتوانکننده شود، به طور قابل توجهی بر فعالیتهای روزمره کودک تأثیر بگذارد و در آن دخالت کند. به عنوان مثال هراس کودک ۶ ساله در مورد سگها ممکن است او را چنان وحشتزده کند که از رفتن به فضای بیرون امتناع ورزد زیرا ممکن است در آنجا سگی وجود داشته باشد.
یک کودک ۱۰ ساله ممکن است از گزارش اخبار یک قاتل زنجیرهای چنان وحشت کند که اصرار داشته باشد شب را با والدینش بخوابد.
برخی از کودکان نسبت به افرادی که در زندگی روزمره ملاقات میکنند دچار هراس میشوند. این ترس میتواند آنها را از دوستی در مدرسه و ارتباط با بیشتر بزرگسالان، به ویژه غریبهها، باز دارد.
آنها ممکن است آگاهانه از موقعیتهای اجتماعی مانند مهمانی و تولد پرهیز کنند و مکالمه راحت با کسی به جز افراد نزدیک خانواده نداشته باشند.
فوبیا نشانهای از بیماری روانی جدی نیست که نیاز به ماهها یا سالها درمان داشته باشند. خوشبختانه اکثر فوبیاها کاملاً قابل درمان هستند.
با این حال، اگر اضطراب کودک شما ادامه داشته باشد و در لذت زندگی روزمرهٔ او اختلال ایجاد کند، ممکن است نیاز داشته باشد از برخی کمکهای تخصصی روانپزشک یا روانشناس متخصص در درمان ترس بهرهمند شود.
به عنوان بخشی از برنامه درمانی فوبیا، بسیاری از درمانگران پیشنهاد میکنند کودک را از منبع اضطراب دور کنند.
درمانگر برای درمان کودکی که از سگ میترسد ابتدا با صحبت کردن درباره این ترس و دیدن عکسها یا فیلم سگها شروع میکند.
در مرحله بعدی، کودک یک سگ را از پشت پنجره مشاهده میکند.
سپس، در کنار پدر یا مادر یا درمانگر، چند دقیقه را در یک اتاق با یک توله سگ مهربان سپری میکند.
سرانجام کودک احساس میکند که میتواند سگ را نوازش کند. سپس خود را در معرض موقعیتهایی با سگهای بزرگتر و ناآشنا قرار میدهد.
به این فرآیند تدریجی «حساسیتزدایی» گفته میشود. به این معنی که کودک شما هربار که با آن روبهرو میشود کمی از حساسیتش نسبت به منبع ترس کاهش مییابد. سرانجام کودک دیگر نیازی به اجتناب از موقعیتی که اساس ترس او بوده است، احساس نخواهد کرد.
گاهی اوقات رواندرمانی به کودکان کمک میکند تا اعتمادبهنفس بیشتر و ترس کمتری داشته باشند. تمرینات تنفسی و آرامسازی میتواند به کودکان در شرایط استرسزا نیز کمک کند.
– هنگامی که کودک با فردی بیمار یا در حال مرگ روبهرو می شود، دچار احساساتی مانند ناراحتی، ناامیدی یا ترس میشود. او می ترسد که این اتفاق برای خود یا افراد نزدیکش اتفاق بیفتد. در این شرایط بهتر است اجازه دهید کودک احساس خود را بیان کند و شما نیز به جای انکار احساساتش، او را دلداری داده و حمایت کنید.
– براساس سن و شخصیت کودک و موقعیت او تصمیم بگیرید که او را به مراسم تشییع جنازه یا تدفین ببرید یا خیر. اعتقاد روانشناسان براین است که حضور کودکان حساس زیر ۵ تا ۶ سال در مراسم تدفین مناسب نیست.
– اگر کودک دوست ندارد در مراسماتی مانند ختم یا تشییع شرکت کند، او را مجبور نکنید و به خواست او احترام بگذارید. اما اگر کودکی خود تمایل به حضور در این امکان را داشت از قبل برنامههای مراسم در قبرستان، مجلس ختم و… را به کودکتان توضیح دهید و بگویید در این مراسم با چه صحنههایی روبهرو خواهد شد.
– کودک را به خاطر ترسهایش مسخره، تهدید یا سرزنش نکنید و از گفتن جملاتی مانند «تو دیگه بزرگ شدی»، یا «ببین مگه من میترسم» پرهیز کنید.
– کودک برای غلبه بر ترس خود باید به مهر و محبت والدین اطمینان کند و والدین باید در این خصوص هر عمل شجاعانه و کوچک او را تحسین کنند.
– هنگام مواجهه با کودکی که از تاریکی میترسد، ابتدا باید کودک را با تاریکی آشنا کرد و سپس با او بازیِ پیدا کردن اشیا در تاریکی را انجام داد تا محیط ترسناک برای او جالب گردد و ترسش از بین برود. برای عادت کردن کودک به تاریکی کمکم میزان تاریکی را افزایش دهید.
-برای کاهش ترس کودک از حیوانات، بهتر است کودکی که از حیوان نمیترسد را به او نشان دهید یا برای او نقاشی آن حیوان را بکشید یا عروسک و مجسمه آن حیوان را نشان دهید تا ترس او برطرف شود.
– نقاط مثبت رفتاری-اخلاقی کودکتان را بیابید و بر روی آنها تمرکز کنید و شهامت کودک خود را بزرگ جلوه دهید.
در این قسمت میخواهیم شما را با راههایی برای مقابله با ترس در کودکان آشنا کنیم:
– مطالعه و کتابخوانی یکی از موثرترین راهکارها برای کاهش ترس و استرس در کودکان میباشد.
طبق تحقیقات اخیر، کتابخوانی میتواند تا ۶۸ درصد استرس را کاهش دهد و آرامش را جایگزین استرس نماید و خیلی بهتر از سایر روشهای معمول مانند موسیقی و پیادهروی، منجر به تنشزدایی شود.
اهمیت کتاب خواندن برای کودکان را نمیتوان نادیده گرفت، زیرا که یکی از مهمترین راهکارهای کاهش ترس در کودکان خواندن کتابهای مناسب برای آنهاست. کتاب میتواند کودک را به دنیای رؤیایی خود ببرد و او را از تنش و ترس رها سازد.
کتابی با موضوعیت مقابله با ترس را در نظر بگیرید، کودک با کمک شخصیتهای داستان متوجه میشود که فقط او نیست که از چیزی میترسد و همچنین میتواند راه مقابله با ترسش را به همراه شخصیت داستانی یاد بگیرد.
پس بکوشید تا با انتخاب یک کتاب مناسب به فرزندان خود کمک کنید و به او اعتمادبهنفس دهید.
– با کودک درباره ترسش صحبت کنید و دلسوز باشید.
تشخیص دهید که آیا این ترس واقعی است؟
برای او توضیح دهید که ترس در همه کودکان وجود دارد اما با حمایت شما میتواند یاد بگیرد که آنها را پشت سر خود بگذارد.
کودک خود را به خاطر ترسش تحقیر یا مسخره نکنید، خصوصاً در مقابل همسالانش.
هرچند که به نظر شما مسئلهای بسیار کوچک و پیش پا افتاده باشد، برای فرزندتان حقیقت دارد و باعث اضطراب و ترس او میشود.
صحبت کردن درباره آن ترس بسیار کمککننده است. کلمات گاهی قادرند احساسات منفی را از چیزی بیرون بکشند. اگر درباره ترسها صحبت کنید، قدرت آنها کمتر خواهد شد.
– کودک را مجبور نکنید که شجاع باشد.
او به تدریج بر اضطرابهای خود غلبه خواهد کرد. اما میتوانید او را تشویق کنید (اما مجبور نکنید) که از هرچه میترسد، به تدریج با آن رو در رو شود.
از آنجا که ترس بخشی طبیعی از زندگی است، والدین باید با اطمینان خاطر از او حمایت کنند. هر چه بیشتر کودکتان را مجبور به مواجهه با ترسش کنید، هراسش بیشتر میشود.
سعی کنید کاری کنید که کودک کمکم با ترس خود خو بگیرد.
– اسباب ترس را برای فرزندانتان فراهم نکنید.
اگر میدانید فرزندتان از سگها خوشش نمیآید، طوری از خیابان رد نشوید که با آن سگ روبهرو شوند. این کار فقط باعث میشود که فرزندتان یقین کند که سگها موجوداتی ترسناک و وحشتآور هستند.
در اینگونه مواقع فقط باید با مراقبت و توجه با کودکتان رفتار کنید تا بتواند با آن موقعیت ترسآور روبهرو شود.
– برای درمان ترس جدایی کودک از والدین، قبل از اینکه او را جایی مثل مهد کودک، مدرسه، منزل اقوام و… تنها بگذارید، سعی کنید از قبل او را با محیط آشنا کنید.
کودکان در جایی که از قبل آشنایی دارند راحتتر میتوانند از شما جدا شوند. به او اجازه دهید پتوی مورد علاقهاش یا اسباببازیای که دوست دارد را با خود بردارد زیرا این اشیا به او احساس امنیت میدهند.
– به کودک خود بگویید چه موقع او را ترک میکنید و چه موقع برخواهید گشت.
دزدکی حرکت کردن بدون خداحافظی میتواند اوضاع را بدتر کند. کودکتان ممکن است وقتی متوجه شود شما آنجا نیستید احساس ناراحتی کند و دفعه بعد که بخواهید او را ترک کنید آرام کردن او دشوارتر باشد.
– صبور باشید. بدون شک مدتی طول میکشد تا کودک به ترسهای بیمارگونه خود غلبه کند.
برای رفع تدریجی اضطراب کودک باید صبور و باحوصله باشید. بهترین راهکار این است که با ملایمت کودک را تشویق کنید تا با آنچه موجب هراسش شده است، مواجه شود.
به کودک خود بگویید مطمئن هستید که او میتواند در نهایت بر ترس خود چیره شود.
چنانچه ترسهای کودک بیش از حد و به صورت مداوم باشند و زندگی عادی او را دچار اختلال کنند، لازم است برای درمان ترس کودک به دنبال کمک گرفتن از یک مشاور خبره و آگاه باشید.