من می‌توانم از تاریکی نترسم

کتاب «من می توانم از تاریکی نترسم» درباره‌ی پسر بچه‌ای است که با خاموش شدن چراغ‌ها از ترس به خودش می‌لرزد و سرش را زیر پتو می‌برد. بعد کم‌کم سرش را بیرون می‌آورد اما بیشتر می‌ترسد چون دور و برش چیزهای سیاه و عجیب و غریب و ترسناکی می‌بیند. احساس می‌کند همه‌شان تکان تکان می‌خورند. خرسش را محکم بغل می‌کند. نزدیک است گریه‌اش در بیاید که یک‌دفعه به کشف جالبی می‌رسد: «اگر توی تاریکی چشم‌هایمان را باز نگه داریم، کم‌کم اطرافمان را بهتر می‌بینیم.»

این مجموعه از کتاب‌های برگزیده کتابنامه رشد آموزش و پرورش است. جلدهای دیگری هم دارد: من می‌توانم به تنهایی بازی کنم، من می‌توانم به آرامی بخوابم، من می‌توانم از تاریکی نترسم، من می‌توانم به همه کمک کنم، من می‌توانم عصبانی نشوم، من می‌توانم لباس‌هایم را بپوشم، من می‌توانم اشتباه کنم، من می‌توانم شجاع باشم، من می‌توانم با آتش بازی نکنم، من می‌توانم بعد از مهمانی به خانه برگردم، من می‌توانم صبور باشم، من می‌توانم اسباب‌بازی‌هایم را به دیگران بدهم.

در هر یک از جلدها، پسر بچه‌ ضعفی دارد که برطرف کردنش مشکل به نظر می‌رسد. در ادامه با مهارتی برای رفع آن آشنا می‌شود و رفتارهای ماهرانه‌ی مرتبط را انجام می‌دهد. در پایان خود را صاحب مهارت و توانا معرفی می‌کند.