اطلاعات کتاب هدهد
- ساعت کار: شنبه تا چهارشنبه ۷.۳۰ تا ۱۵.۳۰
- نشانی: تهران، خیابان یوسف آباد، خیابان وفاکیش توحیدی (بیست و سوم)، کوی ۲۳ شایان، پلاک ٢۶، درب سمت چپ، تک زنگ.
- تلفن: ۸۸۵۵۳۵۲۸
- تلفن همراه: ۰۹۳۶۵۹۴۲۳۲۳
مرغ سرخ پاکوتاه درمزرعه به راه میافتد و دانهای به رنگ طلا مییابد. او از همه جانوران مزرعه، سگ، گربه و اردک میخواهد به او کمک کنند تا این دانه را بکارد. هیچ یک حاضر به همکاری با او نمیشوند و...
وقتی پسر بچهای چندین بار از مادرش نه میشنود عصبانی میشود و به اژدهایی تبدیل میشود که میخواهد همه چیز را نابود کند.
وقتی جوزف خیلی کوچک بود، پدربزرگش روانداز محشری برای او دوخت. روز به روز جوزف بزرگتر می شد و رو اندازش کوچک تر و کهنه تر می شد، تا این که یک روز مادر گفت
پرنده ای با خوردن به شیشه های بلندترین ساختمان شهر مجروح می شود و کسی، جز یک پسر بچه ی مهربان، متوجه افتادن و مجروح شدن این کبوتر نمی شود. پسرک پرنده را به خانه می برد و مراقبت های اوست که باعث می شود پرنده دوباره بتواند پرواز کند.
روزی روزی گاری درختی بود و او پسرک کوچکی را دوست می داشت. پسرک با شاخه هایش بازی می کرد، سیب هایش را می خورد و در سایه اش می خوابید. به تدریج که بزرگ تر شد کمتر با درخت انس داشت...