من یک موش هستم! – مجموعه قصههای موش کوچولو
200,000 ریال
یکی بود یکی نبود. یک مامان موشی بود و یک موش کوچولو. مامان موشی هر جا که میرفت، موشی دمش را محکم میگرفت و میگفت: «منم میآم، منم میآم!» یک روز برای اولینبار، موشی دم مامانش را نگرفت و گفت: «مامان موشی! من دیگر بزگ شدهام. خودت تنها برو، من نمیآیم.!»
معرفی صوتی مجموعه «قصههای موش کوچولو» را بشنوید:
2 عدد در انبار
«من یک موش هستم!» قصهٔ پنجم از مجموعه قصههای موش کوچولو است.
موش کوچولو همیشه هر جا که مامان اش میرفت دماش را میگرفت. اما این بار تصمیم گرفت که تنها برود چون فکر میکرد دیگر بزرگ شده. موش کوچولو میخواست درخت بکارد بعد از جدا شدن از مادرش پیش تپههای خاکی رفت و کمک خواست که چطور درخت بکارد. خاک برایش توضیح داد که باید دانه داشته باشد، اما موش کوچولو چیزی نداشت. پس از باد خواست تا برایش گردو بیاورد و بتواند بکارد. بعد از کاشتن گردو از چشمه آب آورد. خاک خیس شد و گردوها آب خوردند. موشی هم به خانه برگشت و منتظر مامان موشی شد. وقتی مامان موشی به خانه آمد موش کوچولو در واقع درخت را برای هدیه تولد مادرش کاشته بود.
به نظر شما بعد از اینکه مادر موش کوچولو هدیه تولدش را دید چه عکسالعملی نشان داد؟
وزن | 66 گرم |
---|---|
ابعاد | 0.2 × 21.4 × 21.4 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
سال نشر | |
تعداد صفحه | 11 صفحه |
شابک | 9789643009342 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.