وقتی زندگی ساز مخالف می زند

«وقتی زندگی ساز مخالف می زند» کتابی تصویری و غیرداستانی درباره‌ی اسباب‌کشی به خانه و محله‌ای جدید است؛ داستانی درباره‌ی ایمان داشتن در دل سختی‌ها و امید به رسیدنِ روزهای بهتر و روشن‌تر.

بیشتر وقت‌ها اوضاع روبه‌راه است. خانواده دور هم جمع‌اند و از بچه‌ها مراقبت می‌کنند. اما گاهی اوضاع به هم می‌ریزد و دیگر هیچ‌چیز سر جای خودش نیست. این‌جور وقت‌ها همه احساس ناامنی می‌کنند. اما کنار آمدن با شرایط جدید و تغییرات رخ‌داده برای بچه‌‌ها خیلی سخت‌تر از بزرگ‌ترهاست؛ درست مثل اتفاقی که برای دخترک کتاب می‌افتد.

بابا و مامان مجبور می‌شوند خانه‌ی دوست‌داشتنی‌شان را بفروشند و دخترک مجبور است تمام خاطرات، علایق و دوست‌داشتنی‌هایش را ترک کند و به محیطی جدید و ناشناخته برود. «وقتی زندگی ساز مخالف می زند» و دیگر هیچ‌چیز سر جای خودش نیست، دخترک هم نمی‌داند که چه آینده‌ای در انتظارش است. احساس می‌کند همه‌جا تاریک است و هیچ‌وقت هم خورشید سر نمی‌زند. اما مگر نه اینکه هر سال، بعد از سوز و سرمای زمستان، درختان جوانه می‌زنند؟ مگر نه اینکه وقتی باران می‌بارد و همه‌جا تیره‌وتار است، باز هم می‌توان از نو شروع کرد و ریشه داد…

کتاب «وقتی زندگی ساز مخالف می زند» را با کودکان و برای آن‌ها بخوانید تا بدانند که حتی در آینده‌ای ناشناخته و گاه تاریک، باز هم شما از آن‌ها مراقبت می‌کنید و در روزهای سخت نباید امیدشان را از دست بدهند.