همیشه با من بمان، آیا می‌توان به یک شبح وفادار بود؟

«همیشه با من بمان، آیا می‌ توان به یک شبح وفادار بود؟» داستان استیصال و درماندگی سال‌های نوجوانی، التیام زخم‌ها، مرگ و رابطه‌‌ای عاشقانه است.

تا به حال به کسی که دوستش داشته‌ایم، گفته‌ایم: «همیشه با من بمان»؟ آیا حاضرید زندگی‌تان را فدای عشق کنید؟

ارین می‌خواهد با آینده روبه‌رو شود. جو از به یاد آوردن گذشته‌اش ناامید است و اُلی فقط می‌خواهد که برای امروز زندگی کند. وقتی‌که عشق جادوی خطرناکش را دور زندگی آن‌ها می‌بافد، هریک از آن‌ها باید با آسیب‌های درونی خود روبه‌رو شوند و وقتی گذشته به‌ آن‌ها چنگ می‌اندازد، پرسش‌ها به نقطه‌ی اوج می‌رسند و…

نویسنده‌ی اثر، لیز گسلر، برای باورپذیری بیشتر، ماجرا را از زبان ۳ شخصیت اصلی نوجوان داستان با نام‌های جو، ارین و اُلی تعریف می‌کند. البته نباید فراموش کنیم که جو یک شبح است!

ماجرا از روزی شروع می شود که جو در اتاقش از خواب بیدار می‌شود و درمی‌یابد خانواده‌اش در حال ترک کردن او هستند و او نیز مرده است! اما این شبح اجازه ندارد از اتاق خود خارج شود، تا روزی که ارین و خانواده‌اش به منزل جدید اسباب‌کشی می‌کنند…

این کتاب برای نوجوانان زیر ۱۵ سال توصیه نمی‌شود.