نه! مدرسه جای دخترها نیست
350,000 ریال
گاهی، سلمان و گلجان از کنار دستههای بچهها رد میشوند؛ آنها همگی از یک ساختمان بیرون میآیند. همگی بند کیف پارچهای قشنگی را چپوراستی به گردنشان انداختهاند. ولی سلمان اصلا به روی خودش نمیآورد که چیزی دیده. آستین گلجان را میکشد و میگوید: پس نون چی میشه؟ خیال کردی خودش همینطوری پا میشه میاد در خونهمون؟
10 عدد در انبار
«نه! مدرسه جای دخترها نیست» داستان دوستی دو کودک افغان است. گلجان و سلمان فقط همسایه نیستند، بلکه دو دوست صمیمی و جدانشدنیاند. آنها تمام روز را با هم میگذرانند، بازی میکنند و به خانوادهشان کمک میکنند. وظیفهی آب آوردن برای خانه روی دوش آن دو است. پُر کردن دبههای آب سخت است؛ آن هم وقتی غذای درستوحسابی نخورده باشی؛ اما کمک آنها به یکدیگر کار را آسانتر میکند.
گاهی، گلجان و سلمان از کنار بچههایی عبور میکنند که روپوش مدرسه به تن دارند. در چنین زمانهایی گلجان با نگاهی هیجانزده به آنها خیره میشود؛ اما سلمان تلاش میکند که به او بفهاند که مدرسه برای بچههایی مثل آنها نیست. اگر آنها به مدرسه بروند، پس چه کسی نان بگیرد و آب به خانه ببرد؟
دوستی گلجان و سلمان، در نخستین سالگرد پیمان دوستیشان متزلزل میشود؛ یعنی درست روزی که سلمان غیبش میزند و گلجان متوجه میشود او به مدرسه رفته است…
وزن | 146 گرم |
---|---|
ابعاد | 21 × 14 × 0.5 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
مترجم | |
ناشر | تولیدکننده | |
تعداد صفحه | 112 صفحه |
سال نشر | |
جنس کاغذ | |
نوع جلد | جلد نرم |
شابک | 9789643010751 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.