قلعه ی قرمز من

ذهن روبی همیشه پر از ایده بود. او یک روز تعدادی تخته‌چوب قدیمی پیدا کرد و تصمیم گرفت چیزی بسازد. برای همین هم از برادرهایش کمک خواست. اولی وانمود کرد که صدای او را نشنیده است. دومی نگاه تمسخرآمیزی به او انداخت و سومی هم که رفته بود روی حصار گفت تو که اصلاً بلد نیستی چیزی بسازی! می‌پرسید روبی چه‌کار کرد! فقط شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت خُب یاد می‌گیرم. او دلش می‌خواست یک قلعه برای خودش بسازد. قلعه‌ای به نام «قلعه‌ی روبی». به نظر شما، روبی داستان «قلعه ی قرمز من» در نهایت موفق می‌شود کاری از پیش ببرد؟

کتاب «قلعه ی قرمز من» داستان ایده‌پردازی، درخواست کمک و پیگیری‌های دخترکی به نام روبی است که هرچند دیگران او را دست‌کم می‌گیرند، از تلاش دست برنمی‌دارد و در نهایت، همکاری را به برادرانش می‌آموزد. این داستان که نوشته‌ی برندا مایر است، در سال ۲۰۲۰، نامزد جایزه‌ی Monarch Award Nominee شده است.