حکایت حمالی که رمال شد
750,000 ریال
زن حمالباشی وقتی دبدبه و کبکبه زن رمالباشی را میبیند، پیش شوهرش میرود و گریبانش را میگیرد که الا و بلا تو هم باید بروی سراغ رمالی و فالگیری…
3 عدد در انبار
«حکایت حمالی که رمال شد» از زندگی حمال و همسرش شروع میشود. حمال هر روز پیش از آمدن آفتاب سر کار میرود و بعد از رفتن آفتاب برمیگردد. زن هم صبح تا غروب توی خانه رفت و روب میکند و غذا میپزد. همهجا میچرخد و همهچیز را سر جای خودش میچیند. خانهشان خیلی کوچک است اما هر دو شادند و خانهی دلشان آباد است. دردسر از روزی شروع میشود که زن حمال به حمام میرود و از آنجا که زن رمال هم آمده و حمام را قرق کرده، کنار کنیزکها نظافت میکند. اینطور میشود که شب گریبان شوهرش را میگیرد که الا و بلا تو هم باید بروی و کار رمالی و فالگیری کنی. مرد هر چه میگوید از فالگیری سررشتهای ندارد، زن با گریه و زاری روی حرفش میماند و از او میخواهد که رمال شود و بس. صبح روز بعد مرد حمال گاریاش را میفروشد و وسایل رمالی میخرد. تا بساطش را میچیند، مامور قلچماق شاه سر میرسد که چه نشستهای، شتر جناب پادشاه گم شده. مرد توی دل زنش را نفرین میکند اما چارهی دیگری ندارد. وسایلش را تکانی میدهد و همینطوری چیزی به مامور میگوید. از شانس خوبش، مرد همانکار را میکند و شتر پادشاه پیدا میشود. به این ترتیب ترسش میریزد و خودش میرود به قصر پادشاه و رمال مخصوص پادشاه میشود. دیگر نانش در روغن است و نرم نرمک وضع مالیاش از روی شانس و اقبال مدام بهتر و بهتر میشود. حمالی که رمال شده، مدام از روی حدس و گمان و اقبال خوب به پادشاه کمک میکند و پادشاه هم تحویلش میگیرد. تا اینکه بالاخره یک روز …
حکایت حمالی که رمال شد داستانی عامیانه، برگرفته از کتاب عجایب المخلوقات محمد ابن احمد طوسی است. فضلالله مهتدی، معروف به صبحی، این داستان را با تغییراتی روایت کرده و کتاب حاضر هم بر این اساس نوشته شده. نویسندهی کتاب، مهدی حجوانی، در مقدمه آورده است: «من این حکایت را با پایانبندی، نثر، منطق داستانی و محتوایی کاملا متفاوت روایت کردهام.»
وزن | 158 گرم |
---|---|
ابعاد | 24.5 × 21 × 0.2 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
تعداد صفحه | 28 صفحه |
سال نشر | |
ناشر | تولیدکننده | |
شابک | 9786226630719 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.