توضیحات
رمان مصور «میمونی با عینک آفتابی» ششمین جلد از مجموعهی طنز «احمق بانمک» است. سه داستان در یک کتاب دربارهی آنژل شامبر، دخترک بانمکی که اصلاً هم احمق نیست! با خواندن این داستان هم کلی حرص میخورید و هم از خنده دلتان درد میگیرد.
هوا خیلی سرد شده بود و آنژل باید یک گوشبند معرکه برای خودش دستوپا میکرد و خوب چهکسی بهتر از مامانبزرگ وجود دارد که بتواند این خواسته را برآورده کند؟ البته نتیجه دقیقاً آن چیزی که آنژل مد نظرش بود، نشد و برادران وحشیاش گفتند که قیافهی او شبیه کلمپیچ زنگولهای شده است! اما آیا داستان آنژل به همین جا ختم میشود؟ نخیر! چون کمی بعد یک لشکر زنبور به دهان آنژل حمله کردند!
دفعهی اولی که آنژل دنداندرد گرفت، چنین احساسی داشت و البته هرچه هم که میگذشت دردش بیشتر میشد. آخر هم وقتیکه مؤدبترین پسر مدرسه، کوین، به او آبنبات جرقهای لیمویی داد، آنژل از دنداندرد منفجر شد و البته حسابی هم آبرویش رفت! با وجود اینها، اصلاً دوست نداشت به دندانپزشکی برود؛ مخصوصاً اینکه مامان و بابا کلی کار داشتند و او باید همراه برادرهای وحشیاش به دندانپزشکی میرفت. اما مگر آنژل چارهی دیگری هم داشت؟ طرف چپ صورتش مثل بادکنک ورم کرده بود و قیافهاش بدجوری خندهدار به نظر میرسید. چه اوضاع وحشتناکی!
به نظر شما، آیا برادران آنژل واقعاً میتوانند آرام و بیدردسر او را به دندانپزشکی ببرند یا اینکه آنجا هم خرابکاری به بار میآورند؟
انتشارات هوپا مجموعهی «احمق بانمک» را با عناوین زیر در ایران منتشر کرده است:
هنوز بررسیای ثبت نشده است.