«مجموعه شعر بوی تمشک» کتابی در قطع بزرگ، با اشعاری سرزنده و شاداب سرودهی حمید هنرجو است. تصویرگری این اثر بر عهدهی مجموعهای از تصویرگران با تکنیکها و سبکهای گوناگون بوده و هر شعر این کتاب را تصویرگری متفاوت تصویرگری کرده است. این اقدام سبب جذابیت دوچندان اثر شده است.
زمزمهی اشعار و حفظ کردن هرگونه اثر موزونی تأثیری بسزا در گنجینهی واژگانی کودکان خواهد داشت. به همین دلیل، «مجموعه شعر بوی تمشک» با اشعار زیبا، نقاشیهای جذاب و قطع بزرگ خود گزینهای مناسب است تا بارها و بارها برای کودک خوانده شود. بعد از مدتی، کودکتان نیز بیشک هنگام خواندن کتاب، شما را همراهی خواهدکرد.
«غارها» کتابی است علمی اطلاعاتی در مورد غارها و چگونگی پیدایش آنها.
هیچ کس نمیداند چندتا غار توی دنیا وجود دارد؟ اما کاشفان غار همیشه غارهای تازهای پیدا میکنند. بعضی از این غارها تنگ و باریک هستند و بعضی از آنها هم بزرگاند. غارها از تاریکترین شبها هم تاریکتر اند. آفتاب هیچگاه در آنها نمیتابد.
ماهیهای عجیب و غریبی در این غارهای بزرگ و پهن زندگی میکنند و قندیلهای سنگی از سقف آنها آویزان است.
با خواندن این کتاب اطلاعات خیلی جالبی از غارها به دست خواهید آورد.
«جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آن ها» کتابی از جی کی رولینگ (تحت نام مستعار نیوت اسکمندر) نویسنده سری داستانهای هری پاتر است که در خصوص موجودات جادویی دنیای هری پاتر است.
این کتاب از کتابهای درسی هری در هاگوارتز است که به تعریف و توضیح جانوران جادویی و موجودات خیالی دنیای هری پاتر پرداخته است. نسخه اولیهٔ این کتاب به ظاهر نسخهٔ متعلق به هری پاتر است که وی در اولین رمان این مجموعه به نام هری پاتر و سنگ جادو آن را در مدرسه مطالعه میکند.
وقتیکه توی خانه، بشقاب غذا از روی میز افتاد، پاپی گفت: «من اینکار را نکردم!» وقتی هم که توی مدرسه، در زنگ ورزش، شیشهی یکی از کلاسها شکسته شد، باز هم پاپی گفت: «من این کار را نکردم!» بعد هم دستش را به سمت جویی دراز کرد و گفت: «خانم ناظم این کار کار جویی است!» پاپی بچههای دیگر را همیشه به دردسر میاندازد، اما آیا او میتواند یاد بگیرد که قبول کردن اشتباه بهتر از دروغ گفتن است؟
کتاب مصور «من این کار را نکردم!» کتابی است دربارهی راستگویی در دنیای کودکان، از مجموعهی «رفتارها و احساسات من». این مجموعه را انتشارات «کتابهای قاصدک» در ۸ جلد مجزا و تکجلد سخت به چاپ رساندهاست. این مجموعه معرفیشدهی کتابنامهی رشد آموزش و پرورش و برگزیدهی سومین دورهی نشان لاکپشت پرنده است.
این کتاب، کتاب آموزشی مناسبی است که مرتبط با برنامههای آموزشی پیشدبستان و دبستان است. سایر کتابهای مجموعهی «رفتارها و احساسات من» با عناوین زیر چاپ شدهاند:
«سینما» کتابی علمی اطلاعاتی در مورد دوربین فیلمبرداری، انیمیشن، تصاویر متحرک و … است.
در این کتاب ساخت انیمیشن، ساخت صحنهی نمایش در مواردی که نمیتوان در آن صحنه فیلمبرداری کرد، شیار صدا، نورپردازی و … هم توضیح داده است. همینطور توضیحاتی در مورد کارگردان و دستیار کارگردان کیست و چه کسی فیلم را میسازد؟ داده شده است. همچنین تمرینات عملی برای ساخت دوربین فیلمبرداری کوچک داده شده است که مخاطب کودک بتواند بسازد و درک بهتری از چکونگی ساخت فیلم داشته باشد.
در کتاب «داستانک های آلیس» آلیس دخترکی کوچولو موچولوست که مدام کلهپا میشود. او آنقدر کوچولوست که وقتی میخواهد از بطری آب بخورد ناغافلی میافتد توی بطری آب! و البته خوشبختانه، از آنجایی که شنا بلد است، غرق نمیشود! او توی ساعت کلهپا میشود، توی جیب کت پدرش کلهپا میشود و حتی میتواند موقع شنا در دریا، توی دهان صدفی که خمیازه میکشد کلهپا شود!
جانی روداری نویسندهی «داستانکهای آلیس» وقتیکه دید آلیس این همه داستان بامزه دارد، تصمیم گرفت کتابی با عنوان «داستانک های آلیس» خلق کند. آخر حیف بود که دیگران آلیس کلهپا را نشناسند!
کتاب «بیدل نقال» توسط جی.کی. رولینگ نوشته شده است و در دنیای هری پاتر اتفاق میافتد و شامل قصههایی است که برای کودکان و نوجوانان دنیای جادوگران نوشته شدهاند. این کتاب توسط جی. کی. رولینگ نوشته و طراحی شدهاست.
در کتاب هفتم هری پاتر با نام و خود قصههای بیدل از زبان زنوفیلیوس لاوگود آشنا می شویم. در وصیتنامهی دامبلدور این کتاب به عنوان ارثیه برای هرمیون گرنجر دوست هری پاتر در نظر گرفته شدهاست که در صفحات آن علامت یادگاران مرگ به چشم میخورد و آنها را به سمت نکتهی مورد نظر دامبلدور یعنی جمعآوری این سه یادگاران برای شکست لرد سیاه معطوف میکند. کتاب بیدل نقال در دنیای جادویی با مقدمهی مفصل پروفسور دامبلدور به چاپ رسید که نقد خردمندانهای بر آن است.
بیوک ملکی،شاعر کودک و نوجوان، در کتاب «از هوای صبح»، بار دیگر به سراغ گیاهان، طبیعت و درختان رفته است:
یک خبر تازه رسید از نسیم
شانهی هر شاخه پر از لانه شد
کوه پر از چهچههی چلچله
دشت پر از بوتهی پروانه شد
علاوهبر تمام گلها و پروانهها، در اشعار این کتاب، بیوک میرزایی، با اشارات خود، از پدر و مادرها میگوید:
غصهها کم میشود وقتیکه ما
زندگی را خوب با هم سر کنیم
میرسد روزی که ما هم ذرهای
خستگیهای تو را کمتر کنیم
در کتاب «از هوای صبح»، بیوک ملکی علاوهبر سرودن اشعار، تصویرگری اثر را نیز خود بر عهده داشته است. دیدن گلها و درختها و سماور مادربزرگ در حیاط خانهای قدیمی، در کنار خواندن اشعار، بیشک خالی از لطف نیست. این کتاب را انتشارات سروش روانهی بازار کرده است.
کتاب «دزد صبحانه» دربارهی دزدی به نام الفی بریگز است. الفی بعد از یک شب سخت، به خانه میرود تا صبحانهای خوشمزه نوش جان کند، ولی متوجه میشود که غذاهایش غیب شدهاند. یک نفر صبحانهی او را دزدیده است…
مجموعهی قصههای خوشمزه، کتاب هایی خوشدست و روان هستند که برای کودکان دبستانی در نظر گرفته شدهاند. حجم کم کتاب همراه با تصاویر رنگی کتاب باعث میشوند کودک ترغیب شود تا کتاب را به پایان برساند.
جرج هیچ دوست ندارد که ساعت ۷ شب بخوابد یا مدام میپرسد: «چرا نباید؟» همینطوری پرید وسط خیابان. او دوست ندارد، موقع رد شدن از خیابان بایستد و خوب نگاه کند و بعد حرکت کند. اصلاً جرج از هرچه قانون و مقررات است، بدش میآید! اما مگر میشود بدون نگاه کردن به ماشینها هروقت دلمان میخواهد بپریم وسط خیابان یا بدون رعایت حق دوستانمان، بازی را به هم بزنیم؟
کتاب مصور «چرا نباید؟» کتابی است دربارهی رعایت قوانین در دنیای کودکان، از مجموعهی «رفتارها و احساسات من». این مجموعه را انتشارات «کتابهای قاصدک» در ۸ جلد مجزا و تکجلد سخت به چاپ رساندهاست. مجموعهی «رفتارها و احساسات من» معرفیشدهی کتابنامهی رشد آموزش و پرورش و برگزیدهی سومین دورهی نشان لاکپشت پرنده است.
کتاب «چرا نباید؟» کتاب آموزشی مناسبی مرتبط با برنامههای آموزشی پیشدبستان و دبستان است. سایر کتابهای مجموعهی «رفتارها و احساسات من» با عناوین زیر چاپ شدهاند:
«نه، تو نیا!» قصهی دوم از مجموعه قصههای موش کوچولو است.
یک روز زمستانی مامان موشی و موش کوچولو بیرون از خانه مشغول پیدا کردن غذا بودند که هوا برفی شد و مامان موشی مجبور شد موش کوچولو را داخل سوراخی در تنه درخت بگذارد و خودش به دنبال غذا برود.
همین طور که موش کوچولو در سوراخ نشسته بود صدای هو هویی شنید، صداگفت من باد هستم و دم و سبیل موش کوچولو را تکان داد. موشی کمی ترسید و فریاد زد برو خانه خودت برو. کلاغ از بالای درخت صدای موشی را شنید و پر زد و رفت پیش موش کوچولو و …
به نظر شما کلاغ کمکی به موش کوچولو کرد؟
«من یک موش هستم!» قصهٔ پنجم از مجموعه قصههای موش کوچولو است.
موش کوچولو همیشه هر جا که مامان اش میرفت دماش را میگرفت. اما این بار تصمیم گرفت که تنها برود چون فکر میکرد دیگر بزرگ شده. موش کوچولو میخواست درخت بکارد بعد از جدا شدن از مادرش پیش تپههای خاکی رفت و کمک خواست که چطور درخت بکارد. خاک برایش توضیح داد که باید دانه داشته باشد، اما موش کوچولو چیزی نداشت. پس از باد خواست تا برایش گردو بیاورد و بتواند بکارد. بعد از کاشتن گردو از چشمه آب آورد. خاک خیس شد و گردوها آب خوردند. موشی هم به خانه برگشت و منتظر مامان موشی شد. وقتی مامان موشی به خانه آمد موش کوچولو در واقع درخت را برای هدیه تولد مادرش کاشته بود.
به نظر شما بعد از اینکه مادر موش کوچولو هدیه تولدش را دید چه عکسالعملی نشان داد؟
«من تشنمه!» قصهٔ اول از مجموعه قصههای موش کوچولو است.
موش کوچولو و مامان موشی به کنار چشمهای رسیدند و موش کوچولو که خسته و تشنه بود کنار چشمه نشست تا مامان موشی برگردد. وقتی رفت لب چشمه یکدفعه عکس یک ابر گمده را توی آب دید و پرسید تو کی هستی که افتادی توی آب؟
ابر گنده گفت: «من ابر رعد و برقی هستم» و شروع کرد و بامب و بومب کردن و ناگهان باران بارید. موشی خیلی از صدای رعد و برق ترسیده بود و همین طور هم به قطرههای باران که برای اولین بار بود روی سرش میافتادند نگاه میکرد و سعی داشت آنها را بگیرد. باران بند آمد و موشی دنبال ابر گنده میگشت اما او را پیدا نکرد …
به نظر شما ابر گنده کجا رفته بود؟
کتاب «کلاس کوچولوها» داستانهای ساده و مصوری دربارهی شخصیتهایی مثل شیر، پنگوئن، زرافه و کوالا است که هرکدامشان با مشکلات گوناگونی مواجه میشوند اما به کمک یکدیگر و با شیوههایی ساده و موثر، مشکل را حل میکنند.
این کتاب برای کودکان پیشدبستانی و سالهای اول و دوم دبستان درنظر گرفته شده است و نقاشیهای شاد و رنگارنگ، خواندن این کتاب را جذابتر کرده است.
راوی کتاب «خانواده ها خنده دارند» که کوچکترین عضو خانواده است، خانوادهاش را عجیب و غریب با رفتارهای خارج از انتظار تعریف میکند. او به این نتیجه میرسد که خانوادهها واقعاً خندهدار هستند.
پدرش همیشه تأکید میکند او همان لحظهای که صدایش میکنند، باید بیاید؛ اما خودش هیچوقت به موقع نمیآید. مادربزرگ بچهها را لوس میکند و بعد میگوید بچهها در زمان کودکی آنها خیلی بهتر بودند… . هر کدام از اعضای خانواده به نحوی پیامهای مبهم و گیجکنندهای را که ترکیبی از عاطفه و نقد است، به بچه میرسانند.
در کتاب «بهترین دوستان» با جیمز و گربهاش، ویلیام آشنا میشویم که بهترین دوستان یکدیگرند. ویلیام به جیمز در شخم زدن زمین، تمیز کردن اصطبل و غذا دادن به گاوهای مزرعهی جیمز و جسی کمک میکند. شبها ویلیام روی پاهای جیمز حلقه میزند و با او تلویزیون تماشا میکند. با این که ویلیام میداند جسی واقعا گربه دوست ندارد، تمام تلاشش را میکند که محبت او را جلب کند. از طرفی چون جسی هم جیمز را دوست دارد، سعی میکند با ویلیام مهربان باشد.
اما وقتی جیمز ناگهان از دنیا میرود، جسی دیگر نه به خودش اهمیت میدهد و نه به هیچچیز دیگر. حالا دیگر این بستگی به ویلیام دارد تا به جسی نشان دهد با وجودی که نمیتواند جای جیمز را پر کند، در عوض میتواند دوست خوبی برای او باشد.
هربرت و هری باهم برادر بودند. آنها در یک خانه باهم زندگی میکردند، در یک باغچه با هم بیل میزدند و از یک قایق باهم ماهی میگرفتند.
یک روز، وقتی باهم ماهیگیری میکردند، گنج بزرگی را از آب بیرون کشیدند. آنها سر این موضوع که گنج مال کیست باهم جر و بحث کردند و هربرت، هری را از قایق به بیرون هل داد.
کتاب «روباه به کتابخانه می رود» با تعقیب و گریز یک روباه و موش شروع میشود. روباه در تعقیب موش از میان پنجرهی انباری و راهروی باریکی بود که ناگهان هردو خودشان را وسط اتاقی پر از قفسههای کتاب یافتند.
موش توضیح داد: اینجا کتابخانه است.
روباه پرسید: چی؟ شکارخانه؟
ولی روباه کمکم داشت از کتابها خوشش میآمد، حتی اگر مجبور میشد خواندن یاد بگیرد. دیگر بهتر از اینهم نمیشد که یک مرغ به او خواندن یاد بدهد! در کتابخانه همهجور اطلاعاتی یافت میشود، از تاثیر استخوان مرغ گرفته تا وردهای جادویی. هرکسی میتواند موضوع موردعلاقهاش را پیدا کند.
کتاب «فرانکلین دوستش را میبیند» از مجموعهی «فرانکلین» داستان تصویری جذابی دربارهی بزرگ شدن و تغییر کردن و البته حفظ دوستیهای قدیمی است.
سمور آبی، دوست قدیمی فرانکلین، به دیدن او میآید. فرانکلین غذای مورد علاقهی او را درست میکند و میخواهد همهی بازیهای گذشته را همراه با او تکرار کند؛ اما سمور آبی تغییر کرده است. او حالا کاپیتان تیم شناست و دیگر دوست ندارد با فرانکلین مسابقه شنا بدهد یا با بلوکهای خانهسازی بازی کند. فرانکلین عصبانی است و فکر میکند که دوستی آنها با همدیگر تمام شده است. اما با راهنمایی مادرش میتواند مانند گذشته از بودن در کنار دوستش لذت ببرد. به نظر شما، مادر چگونه به فرانکلین کمک میکند؟
کتاب «فرانکلین دوستش را میبیند» بر اساس شخصیتهای خلقشدهی پالت بورژوا و برندا کلارک نوشته شده است.
کتابهای «مجموعهی فرانکلین» عبارت است از:
سوفی و پدر و مادرش داشتند در آرامش در آپارتمانی در شهر زندگی میکردند تا اینکه ناگهان عموی پدر سوفی درگذشت. خب، مشخص است که این اصلاً اتفاق باحالی نیست! اما قسمت خوب ماجرا اینجاست که عمو جیم بزرگ یک مزرعه و کلی خرتوپرت را برای آنها به ارث گذاشت. برای همین هم «انجمن مرغ های عجیب و غریب» سوفی شکل گرفت. آخر سوفی دوست داشت توی مزرعهشان چندتایی هم مرغ داشته باشند تا از تنهایی دربیاید، البته با مرغهای عادی نه با «انجمن مرغ های عجیب و غریب»!
کلی جونز این رمان را به شیوهی نامهنگاری از زبان سوفی، دختر کوچولوی باهوش، کتابخوان و با پشتکار داستان نوشته است. سوفی هم که عاشق نامه نوشتن با ماشینتحریر است بهخوبی از عهدهی این کار برآمده. او حتی برای مادربزرگ و عمو جیم هم نامه مینویسد، البته هر دوی آنها مردهاند!
این رمان مصور نامزد جایزه شده و مطالعهاش برای ۸ تا ۸۰ سال مناسب است!
کتاب «اطلس جغرافی جهان برای دانش آموز» کتابی جذاب، خواندنی و بر اساس آخرین پژوهشهای دقیق علمی و آمارهای بهروز است؛ کتابی که نوجوان شما را سوار بر دو بال علم و خیال پرندهی دانایی به سرزمینهای دوردست میبرد و او را با نقشههای کشورهای گوناگون، پرچمها، نوع زندگی، پوشش، خوراک، مشاغل هر منطقه و…. آشنا میسازد.
بشر از دیرباز تمایل داشته تا سرزمینهای دوردست و مردمان ساکن در آنها را بشناسد. از زمانیکه پای پیاده بود و با ستارهها راه را پیدا میکرد تا زمانیکه با هواپیما از قارهای به قارهی دیگر میرفت.
انتشارات «افق دانش» با خرید حق انتشار این کتاب در ایران، در سطح کیفی بالایی آن را به چاپ رسانده است.
کتاب «اطلس جغرافی جهان برای دانش آموز» برگزیدهی جشنوارهی کتاب برتر ۱۳۹۲، منتخب آموزش و پرورش در فهرست توصیفی و جزو کتابهای لاکپشت پرنده است.
جسیکا نهتنها «رویای دویدن» دارد که خودش یک دوندهی درست و حسابی است. او عاشق دویدن، جستوخیز کردن و وزیدن باد توی موهایش است.
«نباید این اتفاق میافتاد… نباید پام به بیمارستان میرسید… نباید پام رو از دست میدادم…»
اینها جملاتی است که بعد از آن سانحه، مدام توی سر جسیکا تکرار میشوند. حالا دیگر دویدن یک واقعیت نیست و فقط «رویای دویدن» وجود دارد؛ اما مگر رؤیاها به واقعیت تبدیل نمیشوند؟!
کتاب «رویای دویدن»، رمانی متفاوت و تأثیرگذار است که بار دیگر به ما یادآوری میکند، از ظاهر آدمها یا از چیزی که متوجهش نمیشویم دربارهی آنها قضاوت نکنیم؛ بلکه سعی کنیم آنها را بشناسیم.
این کتاب، با بیان احساسات و افکار فردی آسیبدیده، بهخوبی مخاطب را با خود همراه میکند و بار دیگر نور امید را در دل مخاطب میتاباند. این اثر ۳ جایزه را از آن خود کرده است.
در «قصه ی آنجلینو براون» برت، رانندهی اتوبوس، دیگر پیر شده و بهزودی بازنشسته میشود؛ یعنی، در واقع آزاد میشود! او بهزودی دیگر اتوبوس نمیراند. برت از اینکه بچهها سوار اتوبوسش میشوند بیزار است. از اینکه بچهها میخندند، شلوغکاری میکنند و اتوبوس را روی سرشان میگذارند، عصبانی است. تا اینکه یک روز… وای خدای من… یک پری کوچولو توی جیب کت برت پیدا میشود! «قصه ی آنجلینو براون» ماجرای پسر کوچولوی بالداری است که شبیه همهی بچهها شیطنت میکند. به نظر شما، برت و همسرش، بتی، پری کوچولوی بامزه را دوست خواهند داشت؟ بچههای مدرسه چطور؟ صبر کنید ببینم! مگر قرار است پسر بالدار ما به مدرسه هم برود؟!
دیوید آلموند، نویسندهی «قصه ی آنجلینو براون»، نویسندهی معروف آثار درخور توجه فراوانی از جمله «اسم من میناست»، «بندبازان»، «تابستان زاغچه»، «گل» و دیگر داستانها، رمانها و نمایشنامههاست. کتابهای او تقریباً به ۴۰ زبان گوناگون ترجمه شدهاند. آلموند جایزههای فراوانی همچون «مدال کارنگی» و «وایتبرد» را اخذ کرده است؛ همچنین در سال ۲۰۱۰، جایزهی «هانس کریستین اندرسن» را به دست آورده، که بالاترین جایزهی ادبی برای کودکان و نوجوانان است.
مگر میشود اسم آدم توی شناسنامه اِوالینا باشد، توی مدرسه اِولین صدایش بزنند و توی خانه نقش یک شاهدخت را بازی کند؟ اما دختر کتاب «متولد ماه آوریل» دقیقاً همین شکلی است.
دخترک که عاشق کتاب خواندن است، در دنیای خیال، یک روز شاهزاده میشود و یک روز ولگرد. او آنقدر کتاب خواندن را دوست دارد که دلش میخواهد برود و برای همیشه توی یک کتاب زندگی کند. آخر مادر و پدرش همیشه کار دارند و باید برای اجراهایشان کلی تمرین کنند. برای همین با خودش فکر میکند: «چی بهتر از اینکه آدم خودش رو توی کتابها گموگور کنه؟» تا اینکه جوریس از دل یک کتاب بیرون میآید و با او دوست میشود.
کتاب «متولد ماه آوریل» رمانی سرشار از خیالپردازی است که به نوجوان کمک میکند، دوستی را تجربه کند و خواستهها و احساساتش را با والدین خود در میان بگذارد.
گاهی بچهها آنقدر از دست مامان و باباها کلافه میشوند که دوست دارند داد بزنند: «به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم» و خب بَری هم که خیلی عصبانی شدهبود برای بار سوم گفت: «ای کاش پدر و مادر بهتری داشتم!» و ناگهان تمام اتاق لرزید…
بری بنت، شخصیت اصلی داستانِ «به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم»، دوست دارد بابا و مامانش را خودش انتخاب کند. از قضا، دنیای دیگری هم وجود دارد که در آن پدر و مادرها نیستند که بچه دارند. قضیه خیلی فراتر از این حرفهاست. آنجا بچهها اجازه دارند خودشان والدینشان را انتخاب کنند.
اما حالا که رؤیای بری به حقیقت پیوسته، میبیند ماجرا به آن سادگیها هم نیست…
پاتی، دختر سیاهپوست داستان «دونده ی دوم، پاتینا»، وظایف زیادی در زندگی دارد. او عاشق دویدن و اول شدن است، اما این باعث نمیشود که حواسش به مدی، خواهر کوچولوی دوستداشتنیاش، نباشد. پاتی به خودش و مامان قول داده که از مدی حسابی مواظبت کند. او که پدرش را از دست داده و دور از مادرش، با خواهر خود زندگی میکند، در این کتاب، داستان زندگیاش را برای ما تعریف میکند.
داستان «دونده ی دوم، پاتینا» داستان تلاش، شجاعت، ایستادگی و پیروزی است. در این اثر، جیسون رینولدز، نویسندهی داستان، در کنار تلاش برای تحقق آرزوهای شخصی، اهمیت خانواده و دوست داشتن را بار دیگر برای نوجوانان بازگو میکند. انتشارات پرتقال با خرید رسمی حق نشر این اثر، آن را در ایران منتشر کرده است.
کتاب «روی زمین، زیر آب»، یک کتاب مقوایی کوچک برای گسترش واژگان کودک نوپا به بالاست. با سهیم شدن این کتاب، کودکان نام شماری از جانوران روی زمین و زیر آب را یاد میگیرند. جانورانی که در جنگلها یا صحراها زندگی میکنند، مانند شیر، ببر، فیل یا مار و…یا جانورانی که زیر آبهای دریا یا اقیانوسهای به سر میبرند، مانند نهنگ، دلفین، ستاره دریایی و خرچنگ و هم زمان با زیست بوم آنها آشنا میشوند.
تصویرگر این کتاب شیدرخ نصرالله است که در مشورت با کارشناسان محیط زیست تلاش کرده است علاوه بر زییایی تصویرهایی درست و دقیق از جانوران و زیستگاهشان به کودکان تقدیم کند.
«منم بازی» قصهی چهارم از مجموعه قصههای موش کوچولو است.
یک روز مامان موش و موش کوچولو بیرون از خانه رفته بودند که به تپهها خاکی رسیدند. حرکت خاک روی تپهها تجربه جدیدی برای موش کوچولو بود که تابحال با آن رو به رو نشده بود. وقتی مامان موشی برای آوردن غذا رفت موش کوچولو با اینکه مادرش تاکید کرده بود که جایی نرود اما تصمیم گرفت بالا رفتن از تپه را تجربه کند و مثل خاکها روی تپه قل بخورد. موشی از تجربه نرم بودن خاک بسیار لذت برد اما زیر پایش خالی شد و قل خورد پایین. وقتی پایین تپه رسید خاکی شده بود و چشمش میسوخت.
به نظر شما چه اتفاقی برای موشی افتاده بود؟