من دیگه ورجه‌وورجه نمی‌کنم

من دیوید شلدونم. بیشتر وقت‌ها نمی‌توانم آرام بنشینم و مدام توی صندلی‌ام وول می‌خورم. برای همین سروصدا درست می‌شود، حواس بچه‌ها پرت می‌شود و کلاس به هم می‌ریزد. هربار هم خانم معلم عصبانی می‌شود و به من تذکر می‌دهد. من هم قول می‌دهم که «من دیگه ورجه وورجه نمی کنم». اما چیزی نمی‌گذرد که باز اوضاع به همان شکل قبل درمی‌آید؛ چون هیجان من خیلی زیاد است. بیرون از کلاس هم اوضاع بهتر از این نیست. البته همیشه خودم متوجه اشتباهاتم می‌شوم، فقط بعد از اینکه انجام‌شان دادم! بیشتر وقت‌ها فکرهایی عالی و دست‌اول به ذهنم می‌رسد، البته فقط تا وقتی‌که توی سرم هستند، اما وقتی انجام‌شان می‌دهم، همه‌چیز به هم می‌ریزد و اوضاع قاتی‌پاتی می‌شود. مثلاً یک‌دفعه هوس می‌کنم خودم فسیل خانگی درست کنم، آن هم توی وان حمام. خیلی کیف دارد، فقط نمی‌دانم چرا دیگران را ناراحت می‌کند. اصلاً خودم هم نمی‌دانم که چرا این‌ کارها را می‌کنم! بالاخره یک روز خانم معلم از دستم کلافه شد و خواست که پدر و مادرم را به مدرسه ببرم. به نظر شما، مرا از مدرسه بیرون می‌کنند یا ممکن است راهی برای حل این مشکل پیدا کنم؟

کتاب تصویری «من دیگه ورجه وورجه نمی کنم» داستانی درباره‌ی کودکان بیش‌فعال یا ADHD است. برخی از والدین و مربی‌ها فکر می‌کنند این کودکان غیر از خرابکاری کاری بلد نیستند، اما در حقیقت این کودکان بسیار باهوش‌اند. فقط به راهنمایی و تکرار نیاز دارند تا انرژی‌شان را در مسیر درست به کار بگیرند.

در این داستان، خود پسربچه هم از وضعیت موجود خسته شده است. او تلاش می‌کند شرایط خود را برای دیگران توضیح دهد، در کنار بزرگ‌ترها راهکارهایی مفید پیدا کند و حتی به سایر دوستانش که درگیر این مشکل‌اند، کمک نماید.