یک داستان محشر
900,000 ریال
وقتی جوزف خیلی کوچک بود، پدربزرگش روانداز محشری برای او دوخت. روز به روز جوزف بزرگتر می شد و رو اندازش کوچک تر و کهنه تر می شد، تا این که یک روز مادر گفت
ناموجود
پدربزرگ روانداز را برداشت این ورش کرد آن ورش کرد و همان طور که قرچ قرچ قیچی میزد، سوزناش فرو میرفت و در میشد، فرو میرفت و در میشد، میگفت: «هو…م م م. از این روانداز فقط به اندازهای مانده که ازش یک… چی درست کنم؟ … یک کت محشر!” … » ولی ماجرا به این جا ختم نمی شود و همچنان ادامه دارد. با بزرگ تر شدن جوزف کت تبدیل به یک جلیقه محشر، یک کراوات محشر، یک دستمال محشر و سرانجام یک دکمهی محشر میشود و بعد هم گم میشود. در صفحه پایانی داستان جوزف که از گم شدن دگمه ناراحت است در مدرسه تصمیم میگیرد که از دکمه گم شده یک داستان محشر بسازد. با خواندن آخرین صفحه فوئب گیلمن از مخاطبان دعوت می کند تا دوباره به ابتدای کتاب برگردند و ماجراهای دیگری را که در همسایگی خانواده جوزف روی می دهد پی بگیرند. داستانی که در تمام طول کتاب به طور موازی و از طریق تصاویر روایت میشود و وبه طور ضمنی مسئلهی ارتباط همهی موجودات زنده با یکدیگر را به بچهها یادآوری می کند.
یک داستان محشر، روایتی است دلپذیر از رابطهی گرم خانوادگی و به ویژه صمیمیت بین نوه و پدربزرگ وآینه ی کوچکی است از بخشی از یک جامعه. داستانی است از خلاقیت، بازیافت و استفادهی بهینه از مواد مصرفی و نمایشی است از هنر فوئب گیلمن.
این کتاب برنده جایزه راث شواترز و جایزه سیدنی تیلور شده است و از کتاب های برگزیده شورای کتاب کودک است.
وزن | 160 گرم |
---|---|
ابعاد | 0.4 × 21.5 × 28 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
مترجم | |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
گروه سنی | |
تعداد صفحه | 27 صفحه |
فرنام –
کتاب در مورد یک خانواده یهودیه
ماریه –
سلام میشه تمام متن کتاب رو برام بیاری
فاطمه ملکی –
کتابی بسیار جذاب
رباب –
عالی بود هم تصویرگری و هم داستان