ترنجون
850,000 ریال
هنوز امیرزاده دور نشده بود که خادمکی با کوزهای لب چشمه پیدا شد. تا آمد کوزه را به آب بزند، صورت ترنجون را توی آب دید. گفت: «هی! کی هستی؟ نکند تکّهای از ماه آسمانی که پرندهی درخت شدهای؟»
2 عدد در انبار
یک شب امیرزاده روی ایوان کوشکش نشسته بود و آسمان را سیر میکرد و دنبال ستارهاش میگشت. ناگهان بوی ترنج مشامش را قلقلک داد، از جا بلندش کرد و نشاند ترک اسبش. بوی خوش، امیرزاده را کشاند و کشاند و کشاند تا رسید کنار یک درخت ترنج؛ تنومندِ پرشاخ و برگ. امیرزاده دور درخت گشتی زد؛ فقط درختی بود پُر از ترنج. فریاد کشید: «آهای درخت ترنج، حرفی داری؟» درخت گفت: «حرفی ندارم. فقط یک ترنجون دارم. اگر دَریابیاش، دُر یافتهای. مهربان صدایش بزنی، جواب میگیری.» و امیرزاده زیر لب گفت: «تُرنجون، تُرنجون، ترنجون!»
«تُرنجون» داستان دلدادگی یک امیرزادهی ایرانی به دختری زیباروست؛ دختری که در دل یک درخت ترنج زندگی میکند. امیرزاده پی او میرود، اما در راه اتفاقات فراوانی میافتد؛ هوهوی باد در آسمان، نهنگی در آب و… آیا شما میدانید که در نهایت این دو دلداده به یکدیگر میرسند یا نه؟
این کتاب برای نوجوانان بالای ۱۲ سال مناسب است.
وزن | 215 گرم |
---|---|
ابعاد | 23 × 16.5 × 0.6 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
تعداد صفحه | 76 صفحه |
گروه سنی | |
شابک | 9786229987995 |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.