ندای مرداب
1,500,000 ریال
وقتی پدر و مادرش او را پیدا کردند، فرزندی نداشتند و دیگر از داشتن فرزند ناامید شده بودند. دکترها رک و پوستکنده بهشان گفته بودند:«شما بچهدار نمیشوید.»
4 عدد در انبار
بوریس در کتاب «ندای مرداب» ساکن مرداب است و آبشش دارد. یک روز زن و مردی او را کنار مرداب پیدا میکنند و به خانه میبرند. بوریس مدتی با آنها زندگی میکند تا اینکه دلاش برای بویی تنگ میشود و هوای مرداب به سرش میزند و به آنجا بازمیگردد. ابتدا خوشحال است از این بازگشت. حس میکند خانوادهاش موجودات مرداب هستند که مانند او آبشش دارند. زن و مرد او را تنها نمیگذارند و هر روز برایاش پیام میفرستند در مرداب که اگر بوریس از زندگی در مرداب خوشحال است آنها هم خوشحال هستند. یک روز بوریس احساس میکند که دیگر زندگی در مرداب او را راضی نمیکند. دل بوریس برای خانه تنگ شده. ناامید به ته آب میرود که پیامها زن و مرد را میبیند. او بالا میآید و به سوی خانه باز میگردد.
وزن | 196 گرم |
---|---|
ابعاد | 28.5 × 21 × 0.2 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
مترجم | |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
تعداد صفحه | 32 صفحه |
شابک | 9786226011419 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.