یک گربه بود هِلِپ و تِلِپ

«یک گربه بود هلپ و تلپ» که بلد نبود صاف‌وصوف راه بره. از هر طرف که می‌رفت، می‌افتاد زمین. یه دفعه از این‌ور، یه دفعه از اون‌ور. تا یک‌دفعه چشمش افتاد به یه پلنگه. ترسید. خواستش تندی فرار کنه، اما اشتباهی اومد و راست دوید توی بغل پلنگه. پلنگِ پوست‌ قشنگه. گربه که ترسیده بود، خواست هاف‌وهوف کنه. اما فقط میومیو کرد. بعد هم پلنگ رو بو کرد. نکنه کار به دعوا بکشه؟ پلنگه گربه رو یه لقمه‌ی چپش کنه؟ اما انگاری گربه با پلنگه دوست شده. ولی پلنگه چی؟ به نظرتون اون هم گربه رو دوست داره؟

داستان «یک گربه بود هِلِپ و تِلِپ» داستان دوستی و کمک گربه و پلنگ به یکدیگر است. این داستان به بچه‌ها یادآوری می‌‌کند همه‌ی موجودات می‌توانند به‌ همدیگر کمک کنند.

سوسن طاقدیس خالق کتاب «یک گربه بود هِلِپ و تِلِپ» از نویسندگان کتاب‌های کودک و نوجوان است که فعالیت داستان‌نویسی حرفه‌ای خود را با نوشتن داستان «بابای من دزد بود» در کیهان بچه‌ها آغاز کرد. او آثار متعددی در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان به بازار نشر ارائه داده است که «قدم یازدهم»، «زرافه‌ی من آبی است»، «پشت آن دیوار آبی»، «هزار سال نگاه»، «تو هم آن سرخی را می‌بینی»، «دخترک و فرشته‌اش»، «بزغاله‌های سبز»، «یکی بود» و «جوراب سوراخ» تعدادی از آن‌هاست.

این نویسنده جوایز متعددی دریافت کرده است؛ از جمله، جایزه‌ی کتاب سال برای کتاب «قدم یازدهم» و جایزه‌ی پروین اعتصامی برای کتاب «شما یک دماغ زرد ندیدید؟»

عجیب آنکه طاقدیس در سال ۱۳۹۹ چشم از جهان فروبست، درحالی‌که کتاب وی در سال ۱۴۰۰ متولد شد!