یک عالمه هویج

«یک عالمه هویج» داستانی درباره‌ی حرص و طمع و زیاده‌خواهی و در مقابل، شریک شدن داشته‌ها با دیگران است. داستان «یک عالمه هویج» را برای کودک‌تان بخوانید تا او از راه داستان و به‌‌صورت غیر‌مستقیم دریابد که بیش از اندازه خواستن و طمع داشتن برای جمع کردن هر چیزی ضررهای جبران‌ناپذیری در پی دارد. و در عوض شریک شدن با دیگران در بیشتر مواقع می‌تواند به سود او و اطرافیانش باشد.

خرگوشی عاشق هویج بود. اما دوست‌ داشتن بیش از اندازه‌ی هویج برای خرگوشی دردسر‌آفرین شده ‌بود. خرگوشی هرجا که هویجی می‌دید، برمی‌داشت و در لانه‌اش انبار می‌کرد. زیاده‌خواهی‌های خرگوشی تا آنجا پیش رفت که دیگر در لانه‌ فضای خالی برای زندگی نداشت! برای همین هم مجبور شد به دنبال محل دیگری برای زندگی بگردد، پس پیش دوستانش رفت تا ببیند می‌تواند مهمان کدام‌یک از آن‌ها شود. ابتدا سراغ لاکی رفت، لاکی مهربان از میزبانی خرگوشی استقبال کرد، اما هیچ‌کدام گمان نمی‌کردند که فضای داخل لاک آن‌قدر کم و تنگ باشد که لاکی حتی نتواند به‌درستی راه برود! به همراه داشتن یک‌عالمه هویج فضا را تنگ‌تر هم کرده بود و همین موضوع باعث به هم خوردن تعادل لاکی و آسیب دیدن لاکش شد! حالا هر دو باید به دنبال خانه‌ای جدید‌ می‌گشتند. آن‌ها پیش دوست‌شان پرنده‌ی آبی رفتند و از او خواستند که اجازه دهد تا با هم زندگی کنند. پرنده‌ی آبی قبول کرد. اما انگار زندگی سه‌نفره در لانه‌ای کوچک بالای درخت، آن هم با یک‌عالمه هویج، انتخاب چندان مناسبی نبود…. آیا دوست دیگری خرگوشی را به خانه‌اش راه می‌دهد؟ یا باز هم هویج‌های خرگوشی دردساز خواهند شد؟

خرگوشی در پی یافتن راه‌حلی برای خودش و دوستانش بود که ناگهان فکری به ذهنش رسید. به نظر شما، فکر خرگوشی چه بود؟

نشر مهرسا از کتی هادسون، نویسنده و تصویرگر برجسته، کتاب‌های زیر را به چاپ رسانده است:

–  بلوط طلایی

– یک عالمه هویج

– خواب زمستانی