توضیحات
تمام آدمها در سالهای کودکی عاشق شنیدن افسانههای عامیانه و قصههای پریان هستند. عاشق اینکه خوبی بر بدی پیروز شود و کلاغ مهربان قصهها برسد به خانهی خودش. مثلاً سلیمان طرّار هرچند سردستهی دزدان است، بیاید و جلوی دزدها را بگیرد و پول پسرک را به او پس بدهد. یا ماجرای خر و مرد رختشوی ناقلا را بشنوند. مردی که شبها پوستین ببر تن خرش میکرد و او را میفرستاد به مزرعهی گندم برای چرا. میپرسید آخرش چه شد؟ به نظرتان اگر ببر ناغافل عرعر کند، جماعت چماقبهدستِ مزرعهداران چه آشی برایش میپزند؟ یا ماجرای ننهسلطان و شیربیگ، زن و شوهری که آل آمد سروقت بچهشان آخرش به کجا میرسد؟ بچه را آل میبرد یا شیربیگ آل را اسیر میکند؟ توی کتاب «هزار و یک افسانه ۲، کچل مم سیاه» یک عالمه افسانهی عامیانه برای بچهها وجود دارد.
در حقیقت، محدودهی جغرافیایی افسانهها به گستردگی درون انسان است و نبرد بین خیر و شر نبرد همیشگی کردار انسان است که درون او روی میدهد. به گفتهی افلاطون: «کردار انسان نیکی و بدی است، آغاز نیکی ترک بدی است و آغاز بدی ترک نیکی.» در افسانهها با پیروزی خیر بر شر و نیکی بر بدی، انسان بهسوی کمال رهنمون میشود و به مفهوم واقعی «انسان» میشود. کتاب «هزار و یک افسانه ۲، کچل مم سیاه» با قصههای کوتاه و جمعوجور فراوانی که دارد از آن دست کتابهایی است که تا سالها بین دستهای شما و فرزندتان جابهجا خواهد شد و چون این قصهها پایان خوشی دارند، میتوانند قصهی قبل از خواب کودکان هم باشند.
امید که این قصههای عامیانه نسل به نسل بین فرزندانمان تکرار شوند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.