شبی که جرواسک نخواند

8,000 ریال

مشتم را گرفتم جلو چشم‌های گرزن به سر، گفتم: «نخود نخود نخود چیه… اگه گفتی تو مشتم چیه؟»
بی‌بی جواهر، تندی عینک دور‌ فلزی‌اش را داد بالاتر و بعد ـ با عصبانیت ـ نی وسط قلیان را از تو کوزه برداشت و گذاشت و نیم دور چرخاند و گفت:
«نمی‌آم ـ نمی‌آم!» بابام با جیبِ بادکرده و دوتا دَبه پلاستیکی از تو مطبخیِ سه کُنج حیاط آمد بیرون. گفت: «نمی‌آم که نشده حرف!»
همیشه خدا سگرمه‌های بابام تو هم بود، طوری که یک شیارِ عمری مانده بود میان دو ابروش. ننه‌ام با خودش گفت: «همه‌ش می‌گم یه چیزی هست که یادم رفته…»
و کف دستش را کشید رو پُرز زیلو.

ناموجود

توضیحات

داستان بلند شبی که جرواسک نخواند درباره حوادثی است که در روزهای آغاز جنگ تحمیلی برای خانواده‌ای از اهالی خرمشهر پیش می‌آید. میلو، پسر خانواده، راوی داستان است. او با یادآوری خاطره‌ها و اتفاق‌هایی که برای خانواده‌اش و همسایه‌ها و دوستانش به وجود آمده است، خوانندگان داستان را با اوضاع و احوال آن روزگار آشنا می‌کند و آنان را با سختی‌ها و دشواری‌های مردم مناطق جنگی همراه می‌سازد.
به غیر میلو، ماهی، بی‌بی جواهر، کامل، صیاد، آقای فیضی، احمد آقای شانزه لیزه، رزاق، کاووس، بیدخ، طاغی‌ها، زرینی‌ها و … شخصیت‌ها و عناصری هستند که با حضورشان، داستان را پیش می‌برند و مخاطب را در فضای تلخ و شیرین آن لحظه‌ها قرار می‌دهند.

 

 

توضیحات تکمیلی
وزن 116 گرم
ابعاد 23.5 × 16 × 0.4 سانتیمتر
نویسنده
گروه سنی
ناشر | تولیدکننده

سال نشر

تعداد صفحه

64 صفحه

شابک

9789646853522

نقد و بررسی‌ها
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *
اولین نفری باشید که در این پست دیدگاه می نویسید.

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شبی که جرواسک نخواند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *