سگی که قارقار می کرد
550,000 ریال
آقا سگه دیگر نمیتوانست قارقار کند. پیش دکتر رفت و گفت:
«واق، میو، واق!
واق، قار، واق!
واق، کواک، واق!
واق، جیک، واق!»
آقای دکتر گفت: «چه سگ عجیبی هستی! دهانت را باز کن ببینم.»
آقاسگه دهانش را باز کرد. آقای دکتر توی دهان او را نگاه کرد و گفت: «چیزی ته گلویت است. دوتا چشم براق آنجاست!»
معرفی صوتی کتاب «سگی که قارقار می کرد» را بشنوید:
9 عدد در انبار
کتاب «سگی که قارقار می کرد» مجموعهای از شش داستان تصویریِ کوتاه، فانتزی و بامزه برای کودکان است. در این داستانها، نویسنده با استفاده از تکرار در متن، کودک را بهراحتی با خود همراه میکند؛ پرداختن به عنصر خیالپردازی و تأکید بر راستگویی و کمک به دیگران از جمله مفاهیم این داستانکهاست.
در داستانک «سگی که قارقار میکرد» میخوانیم که آقاسگه حالش خوب نبود و بهجای واقواق کردن، صداهای عجیبوغریبی از گلویش بیرون میآمد: «واق، میو، واق! واق، قار، واق! واق، کواک، واق! واق، جیک، واق» وقتیکه دکتر این صداها را شنید، خیلی تعجب کرد. برای همین سرش را کرد توی دهان آقاسگه و اگر گفتید آنجا چی دید؟! دو تا چشم براق و درشت. بعد هم دستش را انداخت توی دهان آقاسگه و یکدفعهای گربهای ملوس و کوچولو را بیرون کشید! «ای سگ بلا حالا گربههای کوچولو را اذیت میکنی!»
به نظر شما، حالا مشکل واقواق کردن آقاسگه حل میشود، یا حیوانات دیگری هم هستند که توی گلوی او گیر کرده باشند؟
در داستانک «میومیو بلیت نمیشود» با گربهی ناقلایی روبهروییم که میخواهد یواشکی و بدون بلیت سوار اتوبوس شود! او همانطور که روی پلههای اتوبوس ایستاده است، دُمش را تکان میدهد، اما مگر دُم تکان دادن بلیت میشود؟ گربه خودش را بیشتر لوس میکند و اینبار برای راننده میومیو میکند! اما مگر میومیو کردن بلیت میشود؟ آقای راننده، که حسابی کفری شده است، سبیلهای بلندش را تاب میدهد و میگوید: «فقط و فقط بلیت!». به نظر شما، راننده موفق میشود حرفش را به کرسی بنشاند یا اینکه بالاخره گربهی ناقلا بدون بلیت سوار اتوبوس میشود؟
وزن | 130 گرم |
---|---|
ابعاد | 22 × 22 × 0.2 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
تعداد صفحه | 48 صفحه |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
جنس کاغذ | |
نوع جلد | جلد نرم |
نوع کتاب | |
شابک | 9789643910389 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.