توضیحات
کتاب تصویری «دودو کرمه و خانه ی تازه» داستانی فانتزی دربارهی سفر کردن، دیدن مکانهای تازه و به دست آوردن تجربههای جدید است. داستانی که میگوید همه چیز قدیمی میشود، به غیر از دوستی!
در جنگل، پای درختی بلند، یک سیب افتاده بود؛ اما نه یک سیب معمولی. یک سیب تپلِ قرمزِ خوشبو و خوشگل؛ سیبی که خانهی دودوکرمه بود. حتی اگر خوب گوش میکردید، صدای آوازهای شاد دودوکرمه را از داخل خانهی سیبیاش میشنیدید. اما دلیل این همه خوشحالی چه بود؟ خوب معلوم است: دودوکرمه خیال سفر داشت و تندتند مشغول جمعوجور کردن اسباب و وسایلش بود. تازه، هر چیزی را که برمیداشت تا توی کولهاش بگذارد، شعر بامزهای هم همراهش میخواند: «لالا لالا قابلمه… دارام دارام قمقمه… دیریم دیریم یک نقشه… پماد ضد پشه!»
خلاصه، اینطوری شد که دودوکرمه کولهاش را برداشت. از خانهی سیبی قشنگش بیرون آمد و روبهروی آن ایستاد. بعد هم با دوربینش، چیلیکی از خانه عکس گرفت تا در طول سفر مدام به آن نگاه کند. البته فقط به همین هم اکتفا نکرد. رفت پیش عمولالا که توی لاکش لم داده بود و از او خواست تا برمیگردد، حسابی مراقب خانهاش باشد… اما دودودکرمه همان روز اول راهش را گم کرد و یک… دو… سه… چهار… سفر سهروزهاش شد سی روز!
به نظر شما، وقتیکه دودودکرمه از سفر برگردد، همه چیز باز هم سر جای خودش است؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.