بهترین نان برای مهربان ترین حیوان

200,000 ریال

بوی نان همه‌جا پیچیده بود. کلاغ گرسنه‌ای که بوی نان را شنیده بود، با عجله خودش را به نانوا رساند و هول‌زنان گفت: «این نان را کجا می‌بری؟ بده به من بخورم.» نانوا گفت: «این نان را می‌خواهم به مهربان‌ترین حیوان جنگل بدهم.» کلاغ که طاقتش تمام شده بود، آب دهانش را با نوک بالش پاک کرد و به طرف نان حمله برد. مرد نانوا کلاغ را پراند، نان را به سینه‌اش چسباند و رفت.

 

معرفی صوتی کتاب «بهترین نان برای مهربان ترین حیوان» را بشنوید:

 

پخش‌کننده صوت

 

5 عدد در انبار

- +

5 عدد در انبار