او و آن‌ها

220,000 ریال

نادیا به مدرسه‌مان آمد. وارد کلاسی شد که من در آن درس می‌خواندم. صندلی‌اش از صندلی من دور بود و همه‌‌اش نگاهش می‌کردم. وقتی حرف می‌زد از دور نگاهش می‌کردم. از نزدیک نگاهش می‌کردم.

4 عدد در انبار

- +

4 عدد در انبار