آب‌نبات چوبی آویزان و هویج‌های سرگردان

300,000 ریال

مامان روی صندلی پارک نشسته بود و با تلفنش حرف می‌زد. می‌گفت: «چرا هرچی می‌گم گوش نمی‌‎کنی تو؟! من دیگه نمی‌تونم. می‌فهمی؟ دیگه برنمی‌گردم اون‌جا. آخه به چه زبونی باید بهت بگم؟» علیرضا ایستاده بود و نگاهش می‌کرد…

2 عدد در انبار

- +

2 عدد در انبار