توضیحات
داستان «نخ نامرئی» با یک شب آرام شروع میشود. لیزا و جرمی راحت خوابیدهاند که ناگهان رعد و برقی میغرد و آنها را از خواب بیدار میکند. دوقلوها فریاد میکشند و پیش مادرشان میروند و مامان آنها را در آغوش میگیرد و جواب میدهد: «نگران نباشید، ما همیشه باهم هستیم. دوقلوها تعجب میکنند و میپرسند چطور چنین چیزی ممکن است؟ مامان توضیح میدهد که تمام آدمها و موجوداتی که همدیگر را دوست دارند با نخ خاصی که از عشق درست شده به هم وصلاند. نخهایی که تا همیشه و همهجا میروند. حتی تا اقیانوسها و فضاها، حتی توی بهشت، حتی وقتی کسی از دستمان عصبانی است. حتی وقتی دو یا چند نفر با هم اختلافنظر دارند. دوقلوها دیگر باید میخوابیدند. به رختخواب رفتند و راحت خوابیدند. شب دوستانشان و نخ نامرئی را در رویا دیدند. دیدند که هیچکس تنها نیست.
پاتریک کارست، نویسندهی کتاب نخ نامرئی است. کتابی که بیش از ۵۰۰ هزار نسخه از آن فروخته شده است و مردم با هر سن و سالی آن را به هم هدیه دادهاند. تمام کتابهای او چه برای بچهها و چه برای بزرگسالان دربارهی عشقی است که در جهان جاری است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.