عیدت مبارک، تربچه
140,000 ریال
این تربچه است. خب البته تربچهی واقعی نیست! کوچک هم نیست. حتی امسال رفته مدرسه، ولی روزی که به دنیا آمد، گردِ گرد بود. از آن روز مامان صدایش زد: تربچه. هرچند اسمش اشتیگ است.
او این شکلی است: عینکی، فرقش را کج میزند. گوشههای دهانش رو به بالا و شانههایش پشمالوست؛ ولی شانههایش وقتی قابل دیدن است که پولوورش را درمیآورد و حالا این کار را نمیکند؛ چون تازه آن را پوشیده!
معرفی صوتی کتاب «عیدت مبارک، تربچه» را بشنوید:
ناموجود
بیستوچهار روز دیگر تا کریسمس باقی مانده و اشتیگ از همین حالا منتظر روزی است که مادرش به او بگوید: «عیدت مبارک، تربچه». از طرفی او هم مثل همهی بچهها دلش هدیههای معرکه میخواهد. یکی از آرزوهایش داشتن دوچرخه است. دوچرخهای که مال خودِ خودش باشد. اما قیمت دوچرخه گران است و مامان گفته که برای خریدن آن پول کافی ندارد. دومین آرزوی تربچه دیدن پدرش است، اما مامان نمیخواهد هیچ کاری با آن مرد داشته باشد. اینطور که معلوم است، قرار نیست هیچکدام از آرزوهای پسرک برآورده شود. خب، شاید اشتیگ با نداشتن دوچرخه کنار بیاید، ولی نداشتن بابا خیلی سخت است. برای همین فکری به سرش میزند. او تصمیم میگیرد پیش مرد عجیبوغریب دهکده برود؛ مردی که بلد است مرغها را به خواب مصنوعی ببرد. شاید او بتواند مامان را هم به خواب مصنوعی ببرد. و آنوقت تربچه…
رمان «عیدت مبارک، تربچه» داستانی متفاوت دربارهی احساسات عمیقی است که پسرکی تکوالد تجربه میکند؛ پسری که در نهایت میتواند پدرش را انتخاب کند.
سپیده خلیلی، مترجم این اثر، دارای مدرک دکترای روانشناسی بالینی و یکی از اعضای انجمن روانشناسان بالینی کودک است.
وزن | 206 گرم |
---|---|
ابعاد | 21.5 × 14.5 × 0.8 سانتیمتر |
نویسنده | |
مترجم | |
تعداد صفحه | 156 صفحه |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
جنس کاغذ | |
نوع جلد | جلد نرم |
شابک | 9789647440905 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.