قصه ی عجیب نوبی!

در کتاب «قصه ی عجیب نوبی!» نوبی یک خرگوش است. او روزی تصمیم می‌گیرد که به دیدن پسرعموی‌اش، جوبی، برود. پس، وسایل‌اش را جمع می‌کند و برای سفر آماده می‌شود. اما برای سفر به چمدان نیاز است و نوبی چمدان ندارد. نوبی از دوستان‌اش کمک می‌گیرد و از هر کسی که در جنگل می‌شناسد پرس‌وجو می‌کند، از شومی، جینو، لولو و سرانجام از تیکو، روباه جنگل.

تیکو به نوبی اطمینان می‌دهد که بالاخره چمدانی برای او پیدا خواهد شد و برای یافتن چمدان، با نوبی همراه می‌شود. آن‌ها به سراغ دوستان تیکو می‌روند، راه زیادی را طی می‌کنند و از جنگل و باتلاق می‌گذرند. اما همه‌ جست‌وجوهای‌شان بی‌نتیجه است و کسی چمدانی ندارد که به نوبی بدهد.

سرانجام، نوبی موش کوری به نام نوفی را می‌بیند. نوفی نشانی خانه خرگوشی را می‌دهد که خانه‌اش کوچک ولی آرزوهای‌اش بزرگ است. خرگوشی که زیاد به سفر می‌رود.

نوفی برای یافتن خانه‌ خرگوش راه می‌افتد و به خانه‌ای آشنا می‌رسد. و این خانه، خانه‌ی پسر عموی‌اش، جوبی، است. این دو از دیدن یکدیگر خوشحال‌اند، جوبی آماده‌ی شنیدن قصه‌ سفر جوبی است و جوبی آماده‌ گفتن.