من، تو و دریای بزرگ آبی

«من، تو و دریای بزرگ آبی» داستان سفری پر از ماجراجویی است. مادر خاطرات سفر دریایی‌شان را برای فرزندش تعریف‌‌ می‌کند. او فکر می‌کند چون پسر خیلی کوچک بوده، ماجراهای سفر را به یاد نمی‌آورد اما همه چیز متفاوت از تصورات مادر است. پسرک در آغوش و پیش مادرش چیزهایی را در این سفر و در کشتی دیده است که مادر و خاله متوجه آن نشده‌اند. متن چیزی از این رخدادها نمی‌گوید و ما در تصویر آن‌ها را از نگاه کودک داستان می‌بینیم. کشف این اتفاقات در تصاویر برای خواننده جذاب است. هربار جمله‌ی تو خیلی کوچک بودی و یادت نمی‌آید! از زبان مادر تکرار‌‌ می‌شود اما مخاطب می‌بیند که این پسربچه است که چیزهایی را دیده که مادر و خاله آلیس آن را ندیده‌اند. تصاویر فراتر از متن هستند و اتفاقاتی در آن‌‌ می‌افتد که در متن نوشتاری نیست و همین کتاب را پر از شگفتی‌‌ می‌کند.