خرسی و صبر و انتظار

امروز، خرسی خیلی خیلی ذوق دارد و مدام با خودش می‌گوید: «صدتا روزه منتظرم/ که امشب از راه برسه/ دلم می‌خواد همین الان/ شب بشه و ماه برسه» باقی جانوران جنگل هم دورش جمع شده‌اند. راسو و موش و موشِ کور دارند دوان‌دوان خودشان را به غار می‌رسانند؛ چون می‌خواهند کار فوق‌العاده‌ای انجام دهند. اما این جانوران برای چه کاری این‌قدر ذوق دارند؟ یکی برای روشن کردن آتش چوب خشک آورده و یکی مشغول قاطی کردن آرد و روغن و تخم‌مرغ است. گورکن هم در حالی‌ که یک سبد پر از تمشک در دست دارد از راه می‌رسد. وااای به کلاغ نگاه کنید دارد با خودش شمع تولد می‌آورد. شما هم متوجه شدید؟ حتماً جانوران داستان «خرسی و صبر و انتظار» مشغول آماده کردن یک کیک درست‌و‌حسابی برای جشن تولد هستند؛ چون امروز تولد خرگ… آخ! خرسی حواسش نبود و یک‌دفعه‌ای روی کیک تولد افتاد. حالا آن‌ها بدون کیک چه‌کار کنند؟ یعنی همه چیز به هم ریخته است؟

کتاب «خرسی و صبر و انتظار» روایتی تصویری درباره‌ی همکاری برای برپایی یک جشن تولد معرکه است. این کتاب در قطع کوچک و به صورت مقوایی چاپ شده است و برگردان آن نیز به‌صورت شعر است. ریتم قشنگ و تصاویر جذاب و دارای جزئیات این کتاب کودک را مجذوب خود می‌کند.