یکی منو خاموش کنه!

«یکی منو خاموش کنه!» کتابی است درباره‌ی بچه‌های پرانرژی که نمی‌توانند یک لحظه آرام بگیرند. این داستان برای تمام بچه‌هایی که مثل چارلی یک موتور خاموش‌نشدنی داخل بدن‌شان دارند جذاب و خواندنی است، مخصوصاً برای آن‌هایی که درگیر اختلال بیش‌فعالی و نقص توجه هستند (و البته پدر و مادرهای‌شان).

چارلی احساس می‌کند ماشین پرسروصدایی داخل بدنش دارد که دائم ویژویژ می‌کند و این‌طرف و آن‌طرف می‌رود. او هرچقدر هم تلاش می‌کند نمی‌تواند موتور داخل بدنش را خاموش کند. همین موتور باعث شده که امروز چارلی سر کلاس به حرف‌های معلمش گوش ندهد و مدام وول بخورد، وقتی هم که آقای معلم سؤال می‌پرسد بدون اینکه دستش را بالا ببرد و منتظر نوبتش بشود جواب می‌دهد. موقع زنگ تفریح، ماشین توی بدن چارلی باز هم بدقلقی می‌کند، برای همین بچه‌ها با او بازی نمی‌کنند. چارلی هم توپ را برمی‌دارد و محکم پرت می‌کند… آخ! توپ اشتباهی خورد توی صورت نیکول!

خلاصه، ماشین ویژویژی چارلی تا شب ویراژ می‌دهد و چارلی نمی‌تواند آن را خاموش کند. حالا موقع خواب شده است و مامان می‌گوید: «چارلی باید با هم حرف بزنیم.» وای! یعنی مامان برای کارهایی که ماشین چارلی امروز انجام داده، ناراحت است؟ اما نه! مامان او را غافلگیر می‌کند! به نظر شما مامان چارلی چه می‌خواهد بگوید؟