هنگام لاکپشت‌ها

800,000 ریال

هرکس سر نوبتش مجبور بود یک روز تمام دور و بر پاسگاه حاضر باشد. من هم مثل بقیه، از صبح سحر گوش به زنگ بودم توی اتاقک نگهبانی.

5 عدد در انبار

- +

5 عدد در انبار

توضیحات

«هنگام لاکپشت ها» از مجموعه «رمان نوجوان امروز» نوشته‌ی عباس عبیدی است.

آن‌طرف، تا به ساحل رسیدم، پریدم توی آب و فوری حوری را سر و ته کردم. تا کمرم خیس شده بود. دو نفری که گروهبان نشانی داده بود، در سایه‌ی جیپ ژاندارمری، روی کنده‌ی نخلی نشسته بودند و خودشان را باد می‌زدند. آب پایین بود. سه نفری کلی روی ماسه‌سنگ‌ها راه آمدند. راننده به آب زد و خودش را رساند به حوری. آشنا بود، مال میناب و آن طرف‌ها. کیف چرمی و ساک‌هایشان را دستم داد. دوبار دیگر برگشت و چلپ چلپ، درحالی که پوتین‌هایش پر از آب شده بود، مسافرها را عین گونی برنج کول کرد و آورد. هر دو اسلحه بسته بودند. به اولی سلام کردم. اخم داشت و محل نگذاشت. دومی که آمد بدتر. از گرما بود یا هرچی، با خودشان هم قهر بودند. راننده برگشت و از دور، دستی تکان داد و رفت بالا، طرف ماشین. لبه‌ حوری را چسبیدم و چند متری هلش دادم تا آب‌خور بیش‌تر. «می‌شه بشینین جلوتر سرکار؟» نفهمیدم کدام‌شان گفت: «این‌جا چشه مگه؟ زودتر راه بیفت بریم!» آن که پیرتر بود بیش‌تر غر زد. اشاره کردم به موتور که با صدای پت‌پتش روشن بود. «ته قایق تو گله سرکار… پروانه کار نمی‌کنه!»

توضیحات تکمیلی
وزن 320 گرم
ابعاد 20.5 × 14 × 1.4 سانتیمتر
نویسنده
ناشر | تولیدکننده

سال نشر

گروه سنی
تعداد صفحه

270 صفحه

شابک

9786000102388

نقد و بررسی‌ها
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *
اولین نفری باشید که در این پست دیدگاه می نویسید.

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “هنگام لاکپشت‌ها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *