گربهای که عاشق باران بود
340,000 ریال
لوکاس گفت: «گربهها باران را دوست ندارند.»
– اما «شب» درست از همان روزی که باران شروع به باریدن کرد، ناپدید شد. شاید «شب» یک گربهی استثنایی و عاشق هوای بارانی است.
لوکاس به فکر فرو رفت. شاید حق با پدرش بود. شاید «شب» تنها گربهی دنیا بود که عاشق باران بود.
معرفی صوتی کتاب «گربهای که عاشق باران بود» را بشنوید:
5 عدد در انبار
رمان «گربهای که عاشق باران بود» داستانی دربارهی دلبستن و از دست دادن است.
بدترین هدیهای که پدر و مادری در روز تولد فرزندش میتواند به او بدهد، چیست؟ خب معلوم است هدیهای که فقط مفید باشد، مثلاً یک لباس نو یا فرشی برای اتاق؛ چون نمیشود با آنها بازی کرد! لوکاس که دقیقاً اینطور فکر میکند. برای همین هدیههای والدینش را دوست ندارد. تا اینکه در جشن تولد ششسالگیاش هدیهای متفاوت میگیرد: یک جعبهی کهنهی کفش؛ جعبهای بدون کاغذکادوهای رنگی و روبانهای قشنگ. جعبهای که تکان میخورد و یکدفعهای از توی آن پنجههایی کوچک و بعد سری کوچولو بیرون میآید. توی جعبه، گربهای ریزهمیزه و بامزه به سیاهی شب است. لوکاس او را دوست دارد و نامش را «شب» میگذارد. اما چند روز بعد، گربهای که از آب متنفر است، در روزی که باران تندی از آسمان میبارد، یکباره ناپدید میشود!
یعنی «شب» کجا رفته است؟ لوکاس در خواب و بیداری به دنبال او میگردد. اما شاید «شب» پادشاه «شهر بارانی» شده است!
وزن | 98 گرم |
---|---|
ابعاد | 20 × 12 × 0.7 سانتیمتر |
نویسنده | |
مترجم | |
تعداد صفحه | 112 صفحه |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
جنس کاغذ | |
نوع جلد | جلد نرم |
شابک | 9789643637408 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.