ترنجون

850,000 ریال

هنوز امیرزاده دور نشده بود که خادمکی با کوزه‌ای لب چشمه پیدا شد. تا آمد کوزه را به آب بزند، صورت ترنجون را توی آب دید. گفت: «هی! کی هستی؟ نکند تکّه‌ای از ماه آسمانی که پرنده‌ی درخت شده‌ای؟»

5 عدد در انبار

5 عدد در انبار