توضیحات
بابا لنگ دراز داستان دلشوره‌ی متیو و سئوال‌های اوست که یکی پشت آن یکی سبز می‌شود. اما انگار بابا برای همه‌ی آنها جواب دارد از آن جواب‌های عجیب و غریبی که همه‌ی باباها ندارند… کسی چه می‌داند شاید هم دارند و این موضوع بین همه‌ی باباهای جهان یک راز است.
داستان با خراب شدن سر صبح ماشین بابا شروع می‌شود. همین متیو را نگران می‌کند. نگران اینکه اگر عصر ماشین بابا روشن نشود چی… بابا به او جواب می‌دهد: «با تراکتور قرمز بزرگ همسایه دنبالت می‌آیم.» متیو می‌پرسد: «حالا اگر تراکتور قرمز گنده سر زمین باشد، چه؟» بابا جواب می‌دهد: «خب بعد سوت می‌زنم و مارتین را خبر می‌کنم. خرس تنبل که زیر پتو جا خوش کرده به کمکم می‌آید و من را می‌گذارد روی کولش و به تو می‌رساند.» متیو می‌گوید: «حالا اگر مارتین اصلا صدای شما را نشنود، آن‌وقت چی؟ اگر زیر پتو خوابش برده باشد چی؟» بابا گفت: «آن‌وقت می‌روم سراغ پرنده‌های روی درخت‌ها. آنها دستم را می‌گیرند و پیش تو می‌آورند.» متیو می‌پرسد: «حالا اگر…»
به نظر شما سئوال‌های «حالا اگر…» متیو تا کجا ادامه دارد؟ بابا چطور به آنها جواب می‌دهد؟
خانم نادین برون کازم (۱۹۶۰-) نویسنده کتاب‌های کودک است و در فرانسه زندگی می‌کند. او تا به حال بیش از بیست کتاب به چاپ رسانده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.