طوفان در هراس

در کتاب «طوفان در هراس» ژان فیلیپ توی یک مزرعه در منطقه نرماندی و درست همزمان با یک کره اسب به دنیا می‌آید. توی این منطقه هر سال اسب‌های زیادی به دنیا می‌آیند و مردم آن‌ها را برای مسابقه پرورش می‌دهند. پدر و مادر او هم همین‌طور. بنابراین ژان فیلیپ در کنار کره اسب‌ها بزرگ می‌شود و شاید به همین خاطر است که بزرگ‌ترین آرزویش سوارکاری در مسابقه است و هیچ کاری تا این حد خوشحالش نمی‌کند. چه خودش و چه پدر و مادرش شک ندارند که ژان فیلیپ روزی سوارکار بزرگی خواهد شد. اما یک غروب طوفانی امید و آرزوهایشان را زیر و رو می‌کند.

طوفانی شدید به پا می‌شود و پدر هم خانه نیست. ژان فیلیپ به اصطبل می‌رود. کره اسبی رم می‌کند. ژان فیلیپ می‌خواهد کمک کند اما می‌افتد و کره اسب از روی کمرش رد می‌شود. پسرک چنان آسیب می‌بیند که دیگر حتی نمی‌تواند راه برود و سال‌ها یا نشسته است یا خوابیده.

خوشبختانه کارفرمای پدر برای او یک صندلی چرخدار خوب تهیه می‌کند و حتی برایش کتاب می‌خرد. امیدوارش می‌کند که می‌تواند با استفاده از اینترنت کارهای خیلی خوبی پیدا کند و در بزرگسالی هنرمند یا حتی رئیس جمهور بشود اما پسرک دست از رویایش نمی‌کشد. بنابراین او باید کاری غیرممکن را به واقعیت تبدیل کند تا بتواند به رویایش برسد و آرزوی خود و خانواده‌اش را برآورده کند.

کریس دونر نویسنده در سال ۱۹۵۶ در پاریس به دنیا آمده و کتاب‌های زیادی نوشته و جوایز زیادی کسب کرده. طوفان در هراس یکی از کتاب‌های اوست که از رمان اقتباس شده و در فرم کمیک استریپ برای کودکان ارائه شده است.

ژرمی مورو تصویرگر کتاب بیش از هر چیز به خاطر قهرمان این داستان مجذوب شده و تمام تلاشش را کرده که خشم این شخصیت را بابت چسبیدن به رویایی به نظر دست‌نیافتنی به تصویر بکشد. ابزار و تکنیکش برای تصویرگری آبرنگ است.