توضیحات
تا حالا بابایی کتوشلوارپوش دیدهاید که دست به آچار هم بشود؟ بابای کتاب تصویری «پدر فوق العاده ی من» از این دست باباهاست. این داستان داستانی دربارهی بابایی است که کارهای زیادی بلد است و دلش میخواهد همهچیز را تعمیر کند! در عین حال، روایتی صمیمی از ارتباط گرم بابا و دختر کوچکش را برای ما به تصویر میکشد.
من از رازی مهم دربارهی پدرم خبر دارم! او آخر هفتهها دیگر کتوشلوار نمیپوشد و به اداره هم نمیرود. اگر بگویم بابای من آخرهفتهها به شخص دیگری تبدیل میشود، باور میکنید؟ پدرم دوست دارد آخرهفتهها تمام وقتش را در کارگاهش بگذراند. کارگاه پدرم سرزمین جعبههاست. جعبهی پیچها، جعبهی پیستونها، جعبهی ساچمهها و حتی جعبههای بدون استفاده… پدرم شلوار آبی پر از لکهاش را میپوشد و تیشرت کهنهاش را که مامان خیلی وقت است میخواهد دور بیندازد، به تن میکند و شروع میکند به تعمیر کردن هر چیزی که خراب شده است. او خیلی قوی است، اما همهی کارها را هم که نمیشود بهتنهایی انجام داد! برای همین اینجور وقتها مرا صدا میزند. راستش را بخواهید من بهترین و البته تنها دستیار پدرم هستم. دختر کوچولویی که بابایی را خیلی دوست دارد و همیشه هم با دقت به حرفهای پدرش گوش میدهد؛ تازه فرق میان آچار فرانسه و آچار دوازدهتایی را هم تشخیص میدهد!
کتاب «پدر فوق العاده ی من» را همراه با فرزندتان بخوانید. کسی چه میداند شاید شما هم دوست داشتید، آخر هفتهها تیشرت کهنه و لکهدارتان را بپوشید و همراه با فرزندتان وسیلهای را تعمیر کنید یا دورریزها را به هم بچسبانید و اثری تازه خلق کنید!
هنوز بررسیای ثبت نشده است.