توضیحات
رمان علمی_ تخیلی «همیش و بچه های آخرالزمانی» چهارمین جلد از مجموعه‌ی جذاب، ماجراجویانه و سرگرم‌کننده‌ی «همیش» است.
همیش از بیمارستان بدش می‌آمد، به‌ویژه که استارکلی بیمارستان نداشت و مردم شهر برای به دنیا آوردن نوزادان‌شان می‌بایست به بیمارستانی در شهر فرینکلی می‌رفتند. به‌تازگی هم که بین شهر استارکلی و فرینکلی رقابتی بی‌پایان در گرفته بود. گویی فرینکلی خواهر بزرگ‌تر بود؛ درخشان‌تر و پرزرق‌وبرق‌تر! این شهر سالن بولینگ داشت و میدان مسابقه‌ی لیزر. حتی شهربازی هم سالی دوبار به فرینکلی می‌رفت! ولی هیچ‌کدام از این‌ها دلیل نمی‌شد که مردم فرینکلی برای اهالی استارکلی قیافه بگیرند!
البته که آن روز همیش در بیمارستان فرینکلی چیزهای عجیب دیگری هم دید؛ او نوزادان تازه‌به‌دنیا آمده‌ای را دید که پوزخند می‌زدند، یکی از آن‌ها آچار به دست داشت، کنار درِ چرخان نشسته بود و پیچ و مهره‌های آن را باز کرده بود! نوزاد دیگری کیف چرمی یکی از مردان توی راهرو را کِش رفته بود، و دیگری بر سر پیرمردی که روی صندلی‌اش به خواب رفته بود، طبل می‌کوبید! آن روز نگاه‌های خیره‌ی نوزادان به همیش و کارهای عجیب و وحشتناک‌شان حسابی پسرک را ترساند. برای همین وقتی خبر به ت.ت.ت رسید، همگی تصمیم گرفتند این موضوع را بررسی کنند. هرچه نباشد پدر همیش و دیگر مأموران بلاسکو برای شکار دومین تبهکار خطرناک کهکشان، اسکار مارش رفته بودند و به همین دلیل، محافظت از شهر بر عهده‌ی اعضای ت.ت.ت بود.
اما اگر کوچولوها به شورش‌شان ادامه دهند و در این بین، عقل پدر و مادرها را از بین ببرند، آیا همیش و دوستانش می‌توانند آن‌ها را متوقف کنند؟
واحد کودک و نوجوان انتشارات ذکر از مجموعه‌ی جذاب «همیش» عناوین زیر را منتشر کرده است:
هنوز بررسیای ثبت نشده است.