خط خطی های من

790,000 ریال

گوری باعجله دوید و خودش را به خانه رساند. بعد رو کرد به مادرش و گفت: «مامان! هیچ‌کی من رو دوست نداره! هیچ‌کی با من بازی نمی‌کنه!» مادر گوری را بغل کرد و گوری شروع کرد به تعریف کردن؛ تعریف همه‌ی اتفاق‌هایی که در آن روز برایش پیش آمده بود.

3 عدد در انبار

- +

3 عدد در انبار