مولی و طوفان

تصویر موش‌های پناه‌گرفته و هراسان در آغوش مادر زیر باد و باران، تصویر روی جلد کتاب ‌«مولی و طوفان» است. تصویر کتاب‏ شما را کنجکاو می‌کند بدانید این مادر و فرزندان، خود را چگونه از این شرایط بحرانی خلاص کرده‌اند. در دل هر پیشامدی، نکته‌‌ای آموزنده نهفته است. در دل پیشامدِ این داستان نیز چند نکته‌ی آموزنده و از سویی یک نکته‌‌ی برجسته و خاص وجود دارد.

داستان بازی موش‌ها در جنگل، وزیدن باد و به راه افتادن توفان و دنبال سرپناه‌ گشتن، می‌تواند در همه‌ی داستان‌هایی که باد و باران و توفان به‌ پا می‌شود، یکی باشد. حتی ممکن است کسانی برای کمک‌ کردن پیدا شوند، که خانه‌شان را در اختیار بگذارند تا آرام‌ شدن هوا افراد با خیال راحت در آن‌جا سر کنند؛ این یکی هم در زندگی انسان‌ها و هم در زندگی حیواناتِ داستان‌ها به عنوان خصلت نیکو و نوع‌دوستی معرفی شده است. اما در این داستان، کاری که مولی می‌کند اقدام دیگری به همه‌ی این کارهای نیکو اضافه کرده و آن را آموزنده‌تر کرده است. همه با هم دوست‌اند و با یکدیگر همکاری می‌کنند، اما مولی‏‏‌ قهرمان است. درست در جایی از داستان که موش‌ها جای امنی در جنگل پیدا کردند و به آن پناه بردند، مولی‏ نتوانست آن‌جا بماند و به تنهایی در طوفان به راه افتاد تا کاری را که برای خودش واجب می‌دانست انجام دهد. همان کاری که نکته‌ی آموزنده و منحصربه‌فرد این داستان است. تمام صفحه‌های کتاب هم پرُ از تصویر است و تصویرگر در هر مرحله‌ی داستان، با نشان‌ دادن تصاویری از خانه‌های متفاوت موش‌های ساکن در جنگل، ما را با سرپناه آن‌ها آشنا می‌کند.

گپی هانسن حالات بحرانی و آرامش را به‌خوبی به تصویر کشیده است. ناشر کتاب‌های زعفرانی، این‌بار نیز لبخند رضایت بر لب خوانندگان این کتاب می‌آورد و شما می‌توانید آن نکته‌ی آموزنده را در کتاب «مولی و طوفان» بخوانید.