رخش رستم – داستانهای شاهنامه
650,000 ریال
به روز و روزگاری که جنگ ایران و توران از نو آغاز شده بود، مهتری بود و گلهای اسب داشت. او در میان اسبانش، اسبی به نام رخش داشت. مادر رخش، مادیان تنومند و ورزیدهای بود و لحظهای از رخش دور نمیشد. هرکس به رخش نزدیک میشد…
6 عدد در انبار
«رخش رستم» داستانی دربارهٔ رخش است. مادر رخش مادیان تنومند و ورزیدهای بود و لحظهای رخش از او دور نمیشود. هیچکس نمیتوانست افسار به گردن رخش بیندازد و رخش به کسی رکاب نمیداد. اما اسبی که سوار نداشته باشد مانند پادشاهی بیتاج است. مهتر به دنبال پهلوانی است که بتواند بر رخش سوار شود. به او میگویند تنها زال میتواند بر این اسب سوار شود. مهتر به گلهای اسب در سیستان میرسد و سراغ صاحبان اسبان را میگیرد. به او میگویند اسبها برای رستم هستند و هیچیک نمیتواند هیکل کوهوار او را تاب بیاورد. سرانجام رستم همان کسی که میتواند بر گردن رخش کمند بیندازد و او میشود سوار رخش و رخش میشود رخش رستم!
وزن | 360 گرم |
---|---|
ابعاد | 32.5 × 16.5 × 0.8 سانتیمتر |
بازآفرین | محمدرضا یوسفی |
تصویرگر | |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
گروه سنی | |
تعداد صفحه | 24 صفحه |
شابک | 9789645453457 |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.