همسفر دانه ی برف

«همسفر دانه ی برف» داستانی علمی، در مورد سرنوشت یک دانه‌ی برف است. این دانه‌ی برف با خودش فکر می‌کند که چه کسی او را به وجود آورده است؟ از کجا آمده است؟ قبلا چه بوده است؟ کجا می ‌رود؟ چه کسی او و خواهران و برادرانش را به وجود آورده است؟ و چرا؟ دانه‌ی برف پاسخی برای این پرسش‌ها نداشت، دانه‌ی برف دوروبرش را نگاه می‌کند و صدها دانه‌ی برف را می‌بیند که مثل او پایین می‌رفتند، او احساس تنهایی نمی‌کرد. اما دانه‌ی برف هنوز به راز وجودی‌اش پی نبرده بود. نمی‌دانست چه کسی او را خلق کرده است. آرزو می‌کرد کاش به این راز پی می‌برد تا در مقابل عشق و محبتی که به او شده بود قدردانی کند. او روزی به دختری کمک کرده بود تا بتواند به مدرسه‌اش برسد. روزی دیگر هم بخشی از دماغ یک آدم‌برفی شده بود. او از یک گل مراقبت کرده بود و کارهای زیبای زیادی را انجام داده بود. اما هنوز به انتهای این سفر طولانی‌اش نرسیده بود و حقیقت را نیافته بود.