من، گرگ و کلبه

کتاب «من، گرگ و کلبه» درباره‌ی دوستی لویی کوچولو و یک گرگ است. گرگی عجیب که در کمد اتاقش زندگی می‌کند و به جای گوشت شکار به شکلات و اسفناج علاقه دارد. قرار است لویی گرگش را به سفر ببرد و با او کلبه‌ای جنگلی بسازد، البته یواشکی چون هیچ کس از دوستی آنها خبر ندارد!

لویی و گرگ برای ساختن کلبه، طرح‌های بزرگی دارند اما کلبه‌ای که اول لویی می‌سازد خیلی کوچک از آب در می‌آید. بنابراین گرگ کتاب «کلبه‌ی ماجراجویی در ده درس» را در می‌آورد و طبق برنامه بنا می‌کند به کار کردن. طبق برنامه‌های کتاب کنار کلبه یک تله برای گرفتن خرس می‌گذارد و کمی آن‌طرف‌تر هم ساختن کلبه را شروع می‌کند. چند شاخه جمع می‌کند و آنها روی هم کنار هم می‌چیند و بله… کلبه آماده است. نظر گرگ این است که کاغذ دیواری‌های خانه بنفش باشد و به نظر لویی، این رنگ عالی است. ساختن خانه تازه تمام شده که باران شروع می‌شود. باریدن باران همانا و ریختن شاخه‌ها و خراب شدن خانه همان. اما از بخت خوش چیزی که لویی و گرگ به دنبالش بودند، کمی آن‌طرف‌تر روی درخت حاضر و آماده است: یک خانه‌ی درختی!

گرگ اول وارد خانه نمی‌شود، چون می‌ترسد که این خانه برای راهزن‌ها باشد. اما لویی به خانه می‌رود و در آنجا یک جفت کفش با روبان صورتی می‌بیند. آن‌وقت خیالش راحت می‌شود و گرگ را هم صدا می‌زند. گرگ و لویی داخل خانه‌ی درختی ماجراهای جالبی را تجربه می‌کنند و حسابی خوش می‌گذرانند. از خوراکی‌های خوشمزه‌ی سبدی که مامان به لویی داده می‌خورند، با هم سرخ‌پوست بازی می‌کنند، حتی گرگ قصد دارد مورچه‌‌ای را رام کند! می‌دانید چطوری؟ یک تکه شیرین‌بیان دستش گرفته و از او می‌خواهد بپرد. عجیب نیست؟ گرگ تا آن موقع مورچه ندیده. گرگ و لویی در کنار هم سرگرم‌اند که یکباره صدای تله‌ی خرس بلند می‌شود. یعنی یک خرس در تله گیر کرده؟ شاید هم یک شکار دیگر است یا یک مهمان که به آن کفش‌ها با روبان‌صورتی مربوط می‌شود!

من، گرگ و شکلات، من و گرگ پدربزرگ در تعطیلات از داستان‌های دیگر مجموعه‌ی من و گرگ هستند.