توضیحات
گوجهفرنگی فکر میکرد که میوهی سبز کوچولویی که کنارش به دنیا آمده، شبیه خود اوست، یعنی اگر بزرگ شود مثل او یک گوجهفرنگی آبدار میشود، قرمزِ قرمز. آنوقت میتواند با او دوست شود و «گوجه فرنگی و میوه ی سبز» کلی با هم خوش بگذرانند. برای همین به میوهی سبز گفت: «آهای کوچولو، تو باید آب بخوری، آفتاب بخوری تا زودتر بزرگ شوی.» میوهی سبز کوچولو هم هر روز همین کار را میکرد تا اینکه یک روز کدو تنبل حرف عجیبی به او زد؛ آنقدر عجیب که میوهی سبز دست از آفتاب گرفتن برداشت. به نظر شما، کدو تنبل به او چه گفت؟ فکر میکنید بالاخره میوهی سبز کوچولو بزرگ و قرمزرنگ میشود؟
داستان «گوجه فرنگی و میوه ی سبز» ماجرای پذیرش تفاوتهای بچههاست؛ اینکه بدانیم هریک از آنها در عین متفاوت بودن، شخصیتی منحصربهفرد و خاص دارند و برای پذیرفته شدن، نیازی به تغییر آنها نیست.
«قصه های جورواجور» مجموعهای ۱۰جلدی است که خواندنشان کودک را وارد دنیای خیالیاش میکند. به این ترتیب، کودک به اشیای دوروبرش جان میدهد، با آنها بازی میکند، حرف میزند و میخندد. در نهایت، علاقهمندی کودک به کتاب و کتابخوانی افزایش خواهد یافت.
مجموعهی «قصه های جورواجور» به نویسندگی طاهره خردور به نامهای زیر توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است:
هنوز بررسیای ثبت نشده است.