آزادی چه رنگیست؟

داستان «آزادی چه رنگیست؟» روایتی از حال‌و‌هوای جنگ جهانی دوم در اروپاست. همان دوره‌ای که آلمان نازی به رهبری دیکتاتور ستمگر، هیتلر، به کشورهای زیادی حمله کرد و انسان‌های بی‌گناه بی‌شماری را کشت. داستان از آرامش پیش از جنگ آغاز می‌شود، از سبزی مراتع، جانوران و آسمان آبی. اما یک روز ناگهان همه چیز تغییر می‌کند. نظامیان می‌آیند و آرامش از بین می‌رود.

برونوی داستان پسر کوچکی است که همه بروبرو صدایش می‌زدند. او کودک کنجکاوی است و دوست دارد مزارع، گاری‌ها و آسمان پر از پرنده‌ی روستای‌شان را نگاه کند. اما از یک روز گاری‌ها کم می‌شوند و جای‌شان را به خودروهای نظامی می‌دهند. از آن روز پرسش‌های برونو هم از پدر و مادرش شروع می‌شود. این همه سرباز در جاده‌ها چه کار می‌کنند؟ چرا انسان‌ها می‌جنگند؟ و از همه مهم‌تر، راز پدر و مادر برونو چیست؟

این داستان تصویری زیبا، روایتی تاریخی از ایتالیای دوره‌ی جنگ جهانی دوم است. بیشتر کشورهای اروپایی مخالف هیتلر بودند، ولی بعضی حکومت‌ها با نازی‌ها همراه شدند. در آن زمان رهبر دیکتاتور ایتالیا، موسولینی، با هیتلر و ارتش نازی هم‌رأی و هم‌دست شده بود. ولی مردم آزادی‌خواه ایتالیا بیکار ننشستند و برای رویارویی با ارتش هیتلر گروه‌های مختلفی از مبارزان را تشکیل دادند. به این افراد پارتیزان می‌گفتند. یونیفرمِ بخش مهمی از ارتش نازی و موسولینی به رنگ سیاه بود. اما پارتیزان‌ها دستمال‌گردنی به رنگ‌های آبی آسمانی، قرمز و سفید می‌بستند. تفاوت میان یونیفورم‌های سیاه و دستمال‌گردن‌های رنگی یکی از دلایل پرسش‌های برونو از والدینش است. تفاوت رنگ‌ها برای او یعنی تفاوت میان دوست و دشمن! برای برونو همه چیز نشانه است، از صداها تا رنگ‌ها، و داستان با همین نشانه‌ها آرامش پیش از جنگ و آشوب میانه‌ی جنگ را نشان می‌دهد.