کاملیا عصبانی است – مجموعه کاملیا

کاملیا از صبح عصبانی بود، از همان وقتی که مامان برای رفتن به مدرسه بیدارش کرد. یک عصبانیت آتشین و بزرگ همه جا دنبالش بود. چرایش را هم نمی‌دانست. فقط عصبانی بود، حتی توی مدرسه. اما وقتی به خانه آمد، موقع بازی کردن با اسباب‌بازی‌هایش، عصبانیتش کوچولو شد و کم‌کم عقب نشست.

اما آیا عصبانیت رفته بود پی کار خودش و دیگر خیال نداشت که برگردد پیش کاملیا؟ نکند یکدفعه اتفاقی بیفتد و دوباره عصبانیت کاملیا بزرگ شود و برگردد پیش او؟ درست است که «کاملیا عصبانی است» اما او هم دوست دارد عصبانیتش را کنار بگذارد. باید کتاب را بخوانیم تا ببینیم او چطور از عهده‌ی این کار برمی‌آید.

کتاب «کاملیا عصبانی است» داستانی درباره‌ی خشم کودکان و نحوه‌ی کنار آمدن با آن است. گاهی خشم کودکان دلیل خاصی ندارد، حتی افتادن لقمه‌ی صبحانه روی زمین برای آن‌ها بدترین اتفاق ممکن است و به‌شدت عصبانی‌شان می‌کند. این‌جور وقت‌ها نوبت والدین است که با حوصله، شکیبایی و گفت‌وگو به بچه‌ها کمک کنند که احساسات‌ آنی‌شان را درست و واضح ببینند، نه اینکه خودشان هم پابه‌پای آن‌ها لجبازی کنند. مجموعه‌ی «کاملیا»، در قالب داستان، شیوه‌ی درست مواجهه با احساسات کودکان و رفتارهای آن‌ها را به شما نشان می‌دهد.

انتشارات نوشته از مجموعه‌ی «کاملیا» کتاب‌های زیر را با جلد سخت چاپ کرده است:

• کاملیا حرف‌های زشت می‌زند
• کاملیا در مزرعه
• کاملیا نمی‌خواهد به مدرسه برود
• کاملیا می‌خواهد همه‌ی کارها را به تنهایی انجام دهد
• کاملیا نمی‌خواهد اسباب‌بازی‌هایش را قرض بدهد
• شلوارم را خیس کردم
• کاملیا عصبانی است
• کاملیا آشپزی می‌کند
• جشن تولد کاملیا
• دوست کاملیا
• کار اشتباه کاملیا
• کاملیا اسب‌سواری می‌کند
• کاملیا به باشگاه ورزشی می‌رود
• کاملیا به باغ وحش می‌رود
• کاملیا به تعطیلات می‌رود
• کاملیا به مدرسه می‌رود
• کاملیا خرسی را جا می‌گذارد
• کاملیا خواهر بزرگ‌تر می‌شود
• کاملیا فرشته شده
• کاملیا می‌خواهد تلویزیون نگاه کند
• کاملیا نمی‌خواهد بخوابد
• کاملیا و پرستارش
• کاملیا و جشن مدرسه
• کاملیا و چکمه‌های جدیدش
• کاملیا و مجسمه‌ی توی کیک
• کی به پارک می‌رویم؟
• نمی‌خواهم به حمام بروم!
• کاملیا حسودی می‌کند
• کاملیا به خانه‌ی بابابزرگ و مادربزرگ می‌رود
• کاملیا خواب بد می‌بیند
• کاملیا و یافتن تخم‌مرغ‌ها
• کاملیا و دوست جدیدش
• کاملیا به بیمارستان می‌رود
• کاملیا، مامان و بابا از هم جدا نمی‌شوند
• دوستان جدید کاملیا
• نمی‌خواهم به دکتر بروم