بدبوترین روز در باغ‌وحش

600,000 ریال

دقیقا وسط گرم‌ترین روز سال در باغ‌وحش میلتون میدو، لوله‌های فاضلاب بیرون باغ‌وحش ترکیدند. آقای پیکلز، رئیس باغ‌وحش، زمانی فهمید چه مشکلی پیش آمده که گروهبان سادل از اداره‌ی پلیس میلتون میدو، نفس‌نفس‌زنان وارد دفترش شد…

5 عدد در انبار

- +

5 عدد در انبار

توضیحات

شِلِپ! عجب بوی گندی! وسط گرم‌ترین روز سال، ناگهان صدای شِلِپی به گوش می‌رسد و چیزی می‌افتد… صدای لوله‌های فاضلابِ باغ‌وحش است که از کار افتاده‌اند و حالا جایی نیست که مدفوع حیوان‌ها در آن تخلیه شود! آقای پیکلز، مدیر باغ‌وحش (که از ناراحتی کبود شده) باید تصمیم بگیرد با این همه… چیز… چه کند. پیش از این که شامپانزه‌های ناقلا آن … چیزها… را به طرفش پرت کنند! به نظر شما در بدبوترین روز در باغ وحش ، چه ماجراهایی ممکن است اتفاق بیفتد؟

 

درباره‌ی نویسنده «بدبوترین روز در باغ وحش»:

۶۵ سال پیش در زامبیا به دنیا آمدم. پنج ساله بودم که ماموریت پدر و مادرم در زامبیا تمام شد و برگشتیم به انگلستان.
آن‌جا بود که فهمیدم این‌ور دنیا با آن‌ور دنیا چقدر فرق دارد. برای همین، تصمیم گرفتم روزنامه‌نگار شوم و کمی از آن‌ور دنیا برای این‌ور دنیا بنویسم.
آن‌قدر از این‌ور و آن‌ور نوشتم که سردبیر روزنامه‌ی مشهور گاردین شدم. علاقه‌ی خاصی به ریختن پته روی آب داشتم و کلی ماجرای دزدی و اختلاس و قاچاق را در این روزنامه فاش کردم.
یک روز وسط این افشاگری‌ها، رفتم باغ‌وحش. آن‌جا بود که تازه فهمیدم باید پته‌ی این باغ‌وحش‌ها را هم بریزیم روی آب و این‌طور شد که ماجرای یک باغ‌وحش شلوغ سرد بدبو را نوشتم.
توضیحات تکمیلی
وزن 130 گرم
ابعاد 18 × 14 × 1 سانتیمتر
نویسنده
تصویرگر
مترجم

گروه سنی
ناشر | تولیدکننده

سال نشر

شابک

9789640727782

نقد و بررسی‌ها
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *
اولین نفری باشید که در این پست دیدگاه می نویسید.

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بدبوترین روز در باغ‌وحش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *