توضیحات
همیشه خوانده‌ایم و برای‌مان گفته‌اند که گرگ‌های قصه‌ها بدذات و بدجنس‌‌اند، جغدها باهوش‌اند و روباه‌ها زیرک؛ اما این‌بار در کتابِ «گرگ نیکوکار»، پدربزرگ از گرگی برای‌مان می‌گوید که عاشق مراقبت کردن از دیگران است. او به‌جای اینکه خرگوش‌ها را بخورد، مراقب آن‌هاست. اما جغد می‌گوید که او گرگی در لباس میش است. برای همین هم گرگ داستان تصمیم می‌گیرد تغییر کند. او می‌خواهد به یک پزشک تبدیل شود. کوله‌بارش را می‌بندد و از جنگل می‌رود تا روزهایش را صرف نگاه کردن به پرواز پرندگان کند و در دشت، گل و توتک بچیند. کارهای او آن‌قدر عجیب‌وغریب است که جانوران دیگر درِگوشی و پچ‌پچ‌کنان می‌گویند: «انگاری که گرگه خُل شده!» اما بچه‌ها او واقعاً خُل شده است؟!
پیتر نیکل و یوزف ویلکُن، نویسنده و تصویرگر کتاب «گرگ نیکوکار» دنیایی متفاوت را به کودک نشان می‌دهند. دنیایی که در آن پیش‌داوری‌ها و قضاوت‌های ذهنی ما ملاک رفتار اطرافیان‌مان نیست. کودک با خواندن این کتاب می‌آموزد که از بند قضاوت رها شود.
حق ترجمه این کتاب از سوی مترجم به برنامه «با من بخوان» اهدا شده است.
انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان حق ترجمه و چاپ این کتاب رابه فارسی و در ایران از ناشر اصلی خریداری کرده است. حق چاپ و نشر کتاب به طور انحصاری برای موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان محفوظ است.
مينا نيرومند –
ضمن تشکر از هدهد برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات کامل از کتاب‌ها و همچنین خلاصه داستان،
در عین موجه بودن این که قضاوت کردن افراد کار درستی نیست و انتقال آن به کودکان بیشتر از طریق رفتار بزرگترها نه صرفا کتابی که مستقیم آموزشی اینچنینی داشته باشد. نکته مهم تلاشی ست که در چندسال اخیر کتابهای متعددی داشته اند برای اینکه به کودکان بیاموزند که گرگ (نماد پلیدی و بدجنسی) را می‌توان از زاویه دید دیگری نگاه کرد و مشکل نگاه تو هست. البته اینها همه مثال هست، برای آمادگی کودکان و تبدیل آنها به بزرگسالانی که اگر ظلمی دیدند به نگاه خود رجوع کنند و یادشان بیاید که این از نگاه ایشان هست، در واقع اتفاق بد یا ظلمی صورت نگرفته، به زندگی خودشان ادامه بدهند.
و چقدر جالب که این موضوع بسیار ارزشمند مورد توجه موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان هست