توضیحات
داستان تصویری و زیبای «کافکا و عروسک» برگرفته از رخدادی حقیقی در زندگی نویسندهای بزرگ به نام کافکا است؛ داستانی دربارهی دوستی و همدلی، خیالپردازی و ماجراجویی.
کافکا، نویسندهی مشهور، در یک روز پاییزی، با همسرش، دورا دیامانت، مشغول قدم زدن بودند. کافکا همانطور که قدم میزد، به دو چیز فکر میکرد: داستانی که باید تمام میکرد و ناهار آن روزش! اما آن روز مثل همیشه ادامه پیدا نکرد! وقتیکه آن دو به پارک رسیدند، کافکا متوجه دختربچهای شد که ناراحت بود و گریه میکرد. کافکا و همسرش جلو رفتند و دلیل ناراحتی دخترک را پرسیدند. آنوقت بود که متوجه شدند سوپسی، عروسک آن دختربچه، گم شده است. کافکا که طاقت دیدن اشکهای دخترک را نداشت، تصمیم گرفت به او کمک کند. به نظر شما، آن روز آنها سهتایی اطراف پارک را گشتند؟ فردای آن روز زیر صندلیها را نگاه کردند؟ و پسفردا تمام برگهای خشک ریختهشده روی زمین را زیرورو کردند؟ من که بعید میدانم اینطوری بشود سوپسی گمشده را پیدا کرد! کسی چه میداند شاید آقای کافکا به شیوهی خودش به دخترک کمک کرده باشد؛ یعنی با قلم جادویی و سحرآمیزش! با خواندن کتاب «کافکا و عروسک» میتوان از این ماجرا سردرآورد.
رلیسا ثیوله، نویسندهی کتاب «کافکا و عروسک»، در انتهای این اثر، از کافکا برایمان میگوید؛ همچنین شرح میدهد که با چه تغییراتی، رویداد حقیقی پیشآمده در زندگی کافکا را به داستانی جذاب برای کودکان تبدیل کرده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.