قطار جک لندن

2,700,000 ریال

سام بلند شد، بیلرسوت را تکاند. از لبه‌ی سیمانی ورودی بیمارستان پایین آمد. نگاه ته‌سیگارها کرد، با پا روفت‌شان توی باغچه، کنار بوته‌ی خشکیده‌ی شاه‌پسندها: «اینا مال مو نیست. مو ئی‌همه سیگار نکشیدم. نمی‌خواستم بخوابم. ضعف کردم از گشنگی، سر صبح اومدم اینجا دراز کشیدم، چه خوابی دیدم، لاکردار.» چشم‌ها را مالید و محو شمشادهای آن‌سوی محوطه شد. آهسته گفت: «خواب یه قطار که پر بود از عروسک و عین تیر می‌رفت. صداش عینهو صدای پای اسب بود. پیتکوپیتکو می‌کرد. خاله مهلا، تو که اهل جادوجمبلی، بگو تعبیرش چیه؟»

 

معرفی صوتی کتاب «قطار جک لندن» را بشنوید:

 

پخش‌کننده صوت

1 عدد در انبار

1 عدد در انبار