توضیحات
کتاب تصویری «اجازه می دید رد بشم؟» داستانی دربارهی اهمیت ادب و احترام و ارزش دوستی با دیگران است.
میمون کوچولوی بامزه و بانشاطی، به نام کرکر، در جنگلی زیبا زندگی میکرد. او هر روز صبح زود از جنگل بهسوی ساحل میرفت؛ ساحلی که در نزدیکی باغهای موز و نارگیل قرار داشت. کرکر روز خود را تا دیروقت در آنجا میگذراند. او به دوستانش در جمع کردن میوهها کمک میکرد و از آنها پاداش میگرفت. اما برای رسیدن به این باغهای زیبا، در مسیر، باید از خانهی همسایگانش عبور میکرد.
او هر روز صبح که از خانه بیرون میآمد، در مسیر، اول به خانهی ببری میرسید. ببری بالای درخت زندگی میکرد و همیشه دُمش از درخت آویزان بود. برای همین هم کرکر به او میگفت: «آهای! آهای ببری جون! «اجازه می دید رد بشم؟» ببری خان که آن موقع صبح تازه از خواب بیدار شده بود، تندی دُمش را از سر راه کرکرخان جمع میکرد و برایش روزی خوب و پرنشاط از خدا میخواست.
کرکرخان، در ادامهی مسیر، به خانهی کاکیاردکه و جوجههایش میرسید و بعد هم به سنجاب و… و از آنها میخواست که به او اجازهی رد شدن بدهند. همسایگانش هم همه با خوشرویی راه را برایش باز میکردند.
تا اینکه یک روز کرکرخان تصمیم گرفت زودتر از قبل به باغهای میوه برسد. اما اگر این کار را انجام میداد که دیگر نمیتوانست با دوستان مهربانش خوشوبش کند!
شما فکر میکنید که کرکرخان از این اتفاق خوشحال بود؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.